سخن شیرین بگو با من تو ای مهتاب شب خیزی
نظرسنجی
زمانی که من مردم؟
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
صدایی در گلویم، خفته دارم
ز هجر بی کسی، دل کهنه دارم
دلم رنجست، و روحم خفته سرمست
تنم درد است، و سوزشی دیرینه دارم
دلم شورست، و همچو سوزم و جریان ندارم
ز پیچ خواری و درماندگی، درمان ندارم
-نعناع'ملکه مردگان
سکوت است که فراسوی روحم را در آغوش میفشرد!
-نعناع'ملکه مردگان
تو چه میدانی از این ذهن خویش که خود از آن غافلم، تو در ظاهر تبسم مرا دیدی و پریشانی درونم، ندیدی. گیتی بی وصف مملو از عجایبی پنهان همچنین عقایدی تاریک در این ذهن و وجود من است که اگر آنهارا دریابی بی شک دیوانه خواهی شد.
-Merry *نوشته خودم*
عففف
خیلی قشنگ بودددددد
بزنید دست قشنگه روووو
چه جالب
منم متن هایی که نوشتم از خودمه😔🌷
خیلی ممنوننننننن
به پای متن های قشنگ تو که نمیرسه :)))
گلب گرمز❤
ولی اینکه کدوم قشنگ تره رو ما تعیین نمیکنیم😔🌷
حال بعد از این نابودی، ترک های قلبم محجوبانه سبز میشوند و تلنگری میشوند بر تکه pاره شدن تک تک خاطرات زیبایت که روزی نقشه ای بر روحم بود.
-نعناع'ملکه مردگان
و حال خالی از حس "حیات" به چشم های شهاب زده ات نگاه می دوزم، همانگونه سرد و یخ زده، درست همانند انسان های نحس فراموش شده زندگی ات.
-نعناع'ملکه مردگان
زمانی که آن اتفاقات شوم در ذهنم تداعی میشوند، بیش از پیش دوست میدارم که این سینه ی خفه را بشکافم، و آن توده دودین زده را در مشت گیرم، و نعره ای به طعم دردهایم برآورم و گویم که:«ای کاش، ای کاش هایی به رنگ آرزوهایی که حال به تیرگی گرویده اند، هیچگاه وجود نداشت... ».
-نعناع'ملکه مردگان