لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.
نظرات بازدیدکنندگان (37)
  • تونی دمپایی به دست به دنبال استیو به دلیل افشاگری؟😂

  • قسمت 👇۳۴

  • تونی: اینجا مال همه است.
    صبا: ولی نصفش به نام دوس دخترته بقیشم مال خودت. تونی: بزار برسی بعد جنگ به پا کن. صبا: آخه میدونی بعضیا گفتن به من غذا بدی ساکت میشم. تونی: نمی... استیووووو! استیو: صدات نمیاد. تونی: کاپیتان آمریکا! ( تونی میره دنبال استیو) صبا: خب خب فکر کنم جنگ داخلی و زود شروع کردم😂😂🥱

  • ( رسیدیم برج و استیو موتورش و پارک کرد، کلاه کاسکتشو دراوردم و دادم بهش، میخواستم برم که گفت: صبا... ممنون.) صبا: بابت چی؟ استیو: این که به حرف هام گوش دادی، این دونستن آینده و گذشته تو باعث شد بالاخره حرف بزنم. صبا: قابل نداشت، فقط یادت نره لباس برام بگیری چون این یکی kasif شد. استیو: هعی.. باشه. ( رفتیم داخل.) صبا: اخ هیج جا برج تونی استارک نمیشه.

  • ( اون پیر زن و ول میکنه و به سمت من حمله ور میشه. من جا خالی میدم و با پام میزنم تو صورتش اون میچسبه به دیوار ، کیف پیر زن و ازش میگیرم و با مشت میزنم تو فکش.) صبا: بفرمایید. پیر زن: خدا خیرت بده ننه. استیو: شاید اونقدر ها هم برای قهرمان بودن بد نباشی. صبا: اه برو بابا اون یارو فقط یه دزد معمولی بود. استیو: تو دنبال شخص خاصی میگشتی؟ صبا: نه . استیو: پس بریم که شامو برج باشیم. بعضیا گفتن شام قراره پیتزا باشه.

  • ( استیو در و باز کرد و ما از باشگاه خارج شدیم. وقتی پامو از در گذاشتم بیرون دیدم یه مرد گنده یه پیر زن و یه گوشه گیر انداخته و میخواد ازش دزدی کنه. میخواستم از کنارشون رد بشم که.) استیو: هی چطوره نجاتشون بدی؟ صبا: اما من... استیو: دیگه اما من نداریم این وظیفته این همه بهت آموزش دادم که چی؟
    صبا: هوی! مرد گنده زورت به پیرا رسیده؟ مرد: بچه از اینجا برو. صبا: به قول یه پیرمرد ، با ملایمت از اینجا برو.

  • صبا: چیه؟ ماریا: بده تفنگو. صبا: ماریا تروخدااااا....🥺
    ماریا: اونو بده من خطرناکه. صبا: به خاطر همین میخوامش. میخوام ببینم توش چی استفاده شده. ماریا: بده من بعدا میگم خودم بت. صبا: ههی... بیا.( تفنگو بهش دادم .ماریا رفت و ایستاد توی سفینه .) ماریا: هعی این باعث میشد پودر بشی ! ازم تشکر میکنی بعدا!. صبا: 😒
    ماریا: تا سن قانونیت نگه میدارم برات نترس! خداحافظ.
    استیو: هی بچه ، خورشید داره غروب میکنه. بهتره بریم دیگه.

  • (سفینه شیلد بعد از چند دقیقه میشینه روی زمین.) ماریا: خب الان خیلی دوست دارم بدونم اون ربات کجاست؟ استیو: کمندر هیل! ماریا: کپتین . صبا: الان واقعا نیاز به یه احترام نظامی داشتم . ماریا: صبا ربات کجاست؟ صبا: صدای منفجر شدنشو نشنیدی؟ اونجاست آوار خونه ریخت روش بعد از اینکه ترکید. استیو: من عذرخواهی میکنم بابت‌... ماریا: نه نه لازمی نیست میدونم تازه وارده. صبا: خودتون خوب میدونین راه دیگه ای نداشت.(یکی از سرباز های شیلد: خانم ما تفنگی که شما میگفتین رو زیر آوار پیدا نکردیم.) ماریا: صبا....؟

  • صبا: چرااا؟ ماریا: اون یکی از روبات های دکتر دوومه. (doctorDoom) صبا: خب که چی الان داره به ما شلیک میکنه. ماریا: اون منفجر میشهههه! صبا: استیو! ماریا میگه اون روباته منفجر میشه. فاصله بگی. ماریا: ازش فاصله بگیرین من دارم میام . ( از اونجایی که داشت اذیت میکرد واقعا. با یه پرتال دیگه پرتش کردم.) استیو: مگه نگفتی منفجر میشههههه؟! صبا: خو. استیو: الان کجا فرستادیش!
    (بومبببببببب!) صبا: ببخشید فک کنم باشگاهتو خراب کردم.
    استیو:🤦

  • صبا: استیو ، الان وقت خوبی برای لکنت گرفتن نی.
    استیو : تو منو نجات دادی... صبا: آره میدونم قابل نداشت.
    صبا: هوی یارو! نمیخوای بگی کی هستی؟ ( اون شروع کرد دوباره به شلیک کردن و منو استیو هم جا خالی میدادیم.)
    صبا: این طور که معلومه نمیخوای بگی. با ساعتم زنگ میزنم به ماریا. صبا: ماریا ؟ راستش اینجا یکیو دارم‌میبینم با یه تفنگ عجیب که ... صحبتم نمیکنه. کمک میکنی؟ ماریا: عکسشو بفرست. صبا: جارویس عکس و ارسال کن برای ماریا. جارویس: ارسال شد. ماریا: صباااا. صبا: هاع؟! ماریا: از اون فاصله بگیر.

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.