بچه ها من از موقعی که عضو تستچی شدم این ایده رو داشتم ولی بنا بر دلایلی نشد که اینکار رو انجام بدم من میخوام با خاطرات شما عزیزان یه پست بسازم اگه دوست داری تو پستم باشی یه خاطره طنز برامون بگو🙃😉😎♥
نظرسنجی
خاطرات شما🙂♥🫂
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
تو مدرسه یه معلم هنر داریم که حال همه ازش بهم میخوره
یه روز دیر اود سرکلاس و قبل از اینک وارد کلاس بسه فک کردم نمیاد و می خواستم بگم بچها دعا کنید صالحی (فامیل معلممون ) سقط بشه که تا بچها دعا کنید و کفتم و یهو اومد تو منم حرفمو خوردم بعدش دبیر بهم گفت واسه چی میخواستی دعا کنی که گفتم واسه شما نبود واسه معلم فارسی بود چون میخواست فردا امتحان بگیره!
بنظرت فهمید دروغ گفتم
پس خاطرات چیشد 💔💔💔💔
چون کم بودن نزاشتم
الان اگه وقت کردم شاید امروز بزارم
فق اول باید اجتماعی و انگلیسیمو بوخونوم
یه بار مرغ عشق خریده بودم هی سروصدا میکردن منم از درس خوندن کلافه شده بودم از بس سروصدا میکردن بابا
تصمیم گرفت پسشون بده
من: سکوتی در حد فریاد 🤣🤣🤣
😂😂😂😂😂😂😂
دمت گرممم
ببین یه بار کنفرانس داشتیم بعدش که نوبت من شد رفتم پا تخته تا توضیح بدم.بعدش که شکل رو کشیدم و یکم کج شد خواستم پاکش کنم که دیدم پاک نمیشه.هیچی دیگه کل کلاس رو هوا رفت منم با صدای بلند گفتم:《خدایا منو فرش کن》همه هم شنیدن.
بد ترین بخشش اینه که کنفرانس هم درباره ریاضی بود😂💔😭
وااای مرسییییی❤❤❤❤❤❤❤
خداروشکر فرش نشدی😂
به خدا همه همینو بهم میگن😅
خواهش میکنم😁😁
😂😂😂
انقد خاطره دارم نمدونم کدومو بگم..... همونی که تو بلاگ گفته بودم...(وی حال نوشتن دوباره را ندارد)
ممنون
😂😂😂
همینم عالیع
:))