صدای چلپ چلوپ کفش هایش روی چاله های آب،مثل اینکه یک تالار خالی باشد،در گوشش پیچید. خبری که چند دقیقه پیش شنیده بود را باور نمیکرد. همه چقدر راحت از آن گذشته بودند! انگار، مثلا، خبر آوردند که گربه همسایه موقع دنبالبازی کردن با موش سرش به دیوار خورده. حتی یاگا_سنسه که میگفت تحمل این خبر برایش سخت است، هیچ فرقی با گذشته نمیکرد. اوتاهیمه متاسف بنظر میرسید، میمی هنوز هم به اندازه قبل پول را به عنوان عشق زندگیاش قبول داشت، نانامی همچنان در غم از دست دادن هایبارا غوطهور بود و شوکو مثل همیشه بیخیال سیگار میکشید. همین الان تلفنی به او زنگ زده و فهمیده بود که سوگورو کجاست. صورتش خیس بود. از باران یا از اشک؟ نمیدانست. شاید از هردو. اگر سوگورو او را میدید میگفت چشمانش مثل اقیانوسی خروشاناند. قطره بارانی روی موهای سفیدش چکید و سر خورد پایین. چترش را از کیفش درآورد و بالای سرش گرفت. یکبار زیر همین چتر که بودند با سوگورو باهم به پیادهروی رفتند. سعی کرد گریه نکند. _سوگورو! پس تو اینجایی! کسی که قبلا بهترین دوستش محسوب میشد رو برگرداند:اوه ساتورو،تویی؟ خیلی فرق کرده بود. لباس بافتنی مشکی پوشیده و موهایش را باز کرده بود. از فکرش گذشت:حالا دیگه نباید مشکلی داشته باشه بهش بگیم آقای زلفی. چندسال پیرتر بنظر میرسید. بدنش میلرزید:سوگورو.. خبرا.. میگن تو ١١٢ نفر کشتی.. درست.. درست میگن؟ _متاسفم ولی آره. _اما چرا سوگورو؟ تو مگه نمیگفتی بدون دلیل نباید آدم کشت؟ _اوه، دلیل داره. _حتی پدر و مادرتم.. _نمیتونستم برای اونا استثنا قائل شم که. _تو قویترینی چون ساتورو گوجویی یا گوجو ساتورویی چون قویترینی؟ اگه من جای تو بودم، منطقم حتما بنظر عموم منطقی بود. دستانش را جلو برد تا او را بکشد. اما دلش نمیامد. بههرحال او بهترین دوستش بود... شاید هم کسی فراتر از آن! _اوه، من رو بکش ساتورو. اونکار دلیل داره. از ته حلقش فریاد زد:سوگورو! گتو دوباره به او نگاه کرد. برایش مهم نبود اگر همه دنیا صدایش را بشنوند. داد زد:آآآآییییشترررررووووو! لبخندی که به لبهای گتو آمد تا ابد از یادش نرفت:منم همینطور، ساتورو!
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
درود چطورین نکو سان؟:]
درود؛تو چطوری؟
ولی من اول پرسیده بودم ...
هعب خوبم فقط یکم خستگی :]
شما چطورین ؟
اینکه سوال رو برگردونم یکی از مهارت هامه..
منم خوبم،یکم کار ریخته رو سرم البته.
عجب-.-
بمونی، منم:/
3>
:]
بابا الان تازه پاشدم نشستم به اشک
💖
حیحی
میدونستی که... اونایی که راجب جوجوتسو مینویسی... زیادی حس خوبی دارن؟=]
دست من نیست... ولی انگار فضای فیکهایی که از جوجوتسو مینویسی،همیشه بوی بارون و خاک نم خورده، با چاشنی دلتنگی و غم عشق میده... درحالی که آسمون پر از ابره و خورشید داره به سختی به زمین راه پیدا میکنه... زمان برای یک لحظه می ایسته تا چیزایی که نوشتی به حقیقت بپیوندن... این... فوق العاده ست نکو چان:)))✨🍡
گیلیلیسنپای.. من لایق این همه تعریف قشنگ قشنگ نیستم.. خوشحالم که خوشت اومده اما.. فکر نمیکنم به این خوبی باشه..
...اشک؟نهدارمسالادپیازدرستمیکنم
آره آره قراره بدی من بخورم