لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.
نظرات بازدیدکنندگان (14)
  • متاسفنه قسمت اول منتشر نميشه ولى شما تصور كنين كه ا/ت تهيونگ دارن همو م*ى*ب*و*س*ن

  • من: سلام تهيونگ: سلام من: ديشب كه م*س*ت بودم چيشد؟ تهيونگ: هيچى اومدى هوديا رو گرفتى و رفتى من: يعنى هيچ اتفاقى نيوفتاد؟ تهيونگ: نه من: آها باشه داشتم ميرفتم كه صدايى از پشت سرم اومد…

  • بعدم با رژ ک*ب*و*د*ى رو قايم كردم دمپاييم رو پوشيدم و رفتم بيرون نيكا: بيدار شدى؟ صبح بخير من: صبح بخير ميگم ديشب كه م*س*ت بودم چه اتفاقى افتاد؟ نيكا: رفتى سوييت تهيونگ بهت هودى نميدونم اونجا چيشد برو از خودش بپرس رفتم يكى از همون هودى هاى تهيونگ رو پوشيدم و رفتم اتاقشون در زدم و تهيونگ درو باز كرد

  • صبح) ا/ت ويو: واى جدا بهترين خوابى بود كه تو عمرم داشتم ديشب چيشد كه انقدر راحت خوابيدم؟ فكر كنم از نيكا بپرسم بهتر باشه روتينم رو انجام دادم و رفتم جلو آينه پناه بر گاد چرا ل*ب*م ک*ب*و*د*ه؟ ( حافظه ى بر ياد رفته ا/ت😐: تهيونگ و*ح*ش*ى نويسنده: م*ح*و*ت كنم؟ _ اوكى سارى ) پماد برداشتم و به ل*ب*م زدم

  • همونجورى كه تو ب*غ*ل*م بود گفت: الان جونگكوک ميادااااا من: نمياد هميشه نيم ساعت جلو آينه به س*ى*ک*س پ*ک*ا*ش مى*ن*ا*ز*ه يه خنده ى كيوتى كرد كه دلم براش رفت بردمش سوييت خودشون هنوز م*س*ت*يش نپريده بود در زدم و ا/ت رو به نيكا سپردم

  • كوک: هيونگ يه لحظه مياى؟ رفتيم تو اتاق جونگكوک لبخندى از سر ش*ى*ط*ن*ت بهم زد و منم ماجرا رو بهش گفتم كوک: هيونگ چه نقشه ک*ش*ى هستيا ايول دمت گرم يهو صداى ا/ت از تو نشيمت اومد: اوپا من دارم ميرم مرسى بابت هوديا من: الان ميام ( رو به کوک ) نياى بيرونا دويدم رفتم بيرون و ا/ت رو ب*غ*ل كردم همونجورى كه

  • با دستاش ص*و*ر*ت*م رو ق*ا*ب گرفت ا/ت: د*و*س*م دارى؟ من: زياد خيلى زياد دوباره به قصد ب*و*س*ى*د*ن ص*و*ر*ت*م رو جلو بردم كه در سوييت باز شد و جونگكوک اومد داخل سريع از هم ج*د*ا شديم كوک: مگه رفتين كره؟ سه ساعته اينجايين وقتى داشت از كنارم رد ميشد زيرلب گفتم: ل*ع*ن*ت به تو جئون جونگكوک

  • يهو گوشى ا/ت زنگ خورد و ر*ى*د تو همه چى من: ت*ف ا/ت: اره تو هتليم… نه بابا … باشه ميام… اها… باشه انيونگ بعد از قطع كردن گوشى بهم خيره شد چشماى قهوه ايش خ*م*ا*ر بود د*س*ت*م* رو پشت ک*م*ر*ش گذاشتم و ا/ت ر*و به خودم ن*ز*د*ى*ک كردم اآروم دم گوشش گفتم: ب*ى*ب*ى گرل چرا چشمات خ*م*ا*ر شده؟

  • imageثمینا
    امیدوارم من و ببخشی

    تولدت مبارککککک
    August 30

  • مایل به پارت بعد؟

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.