
به روی تایپ های intj infj infp intp istj estp entp entj enfp esfp صدق میکند حالا عزیزان توی کامنتا دستاشونو ببرن بالا خواهشا

داشتم درس نامه ی درس پنج رو تو کتاب تست میخوندم که برم تستشو بزنم که به این کلام حق برخورد کردم

میزان وفاداری بنده به روایط تصویر بالا می باشد چیزی که مشاهده میکنید تمامی مداد رنگی هایی است که بنده در کل عمرم از انها استفاده کرده ام و تنها دلیل نبود بعضی رنگ ها از بعضی مجموعه ها این می باشد که ناچارم این عزیزان را به بچه های کوچک خانواده بدهم و بدین گونه تعدادی گم شده اند

یه شبی خونه که اومدم شال مامانمو که خواستم ببرم بزارم سر جاش یه شاپرک رو شال بود انگشتم رو بردم نزدیکش و نشست رو انگشتم تا چند دقیقه همینطور رو انگشتم بود بعد دیکه خواستم لباسمو در بیارم رفتم که بابابزرگم اروم برش داره اما خب شاپرکه ترسید و به سمت پشت سرم پرواز کرد ولی خب ندیدم کجا رفت . اون شب اینکه شاپرک اونجوری اروم پیشم بود منو خیلی خوشحال کرد .

او ( پسر ) دنیای دورش را به آتیش کشید ولی هیچوقت اجازه نداد یه شعله هم به ان ( دختر ) اسیب بزند

اگر تو ماه بودی من دریا بودم هر شب به سمتت میشتابم، هرچند که میدونم هیچوقت نمیتونم بهت دست بزنم
من وقتی که فالور هام به ۱۰۰ ، ۲۰۰ یا ... برسن برای ده نفر آخر هزار امتیاز میریزم و همچنین توی مسابقه هاممیام بعضی وقتا برای که برنده نشدن امتیاز میزنم الان من اینا رو تعریف کردم که یه کار جدیدی که به ذهنم اومده رو بگم و ازتون مشورت بگیرم حس میکنم عادلانه نیست که همیشه به ده فالور آخر امتیاز بزنم، پس چطوره که هر ماه چند تا فالور رندوم انتخاب کنم و براشون امتیاز بزنم ؟ اونقد امتیاز ندارما ولی خب نمیدونم چطور کرمیه اما به نظرم باحال اومد بهم مشورت بدین

بعضی وقتا همه ی کاری که میتونی بکنی اینه که بخندی. روزتو بگذرونی ، اشکاتو نگه داری و تظاهر کنی که خوبی.

بعضی روزا اون یه جنگجو هست بعضی روزا یه آشفته ی شکسته هست بیشتر روزا هم یه ذره از هر دو اما هر روز اینجاست وایساده میجنگه تلاش میکنه

نمی خوام فکر کنم یا اینکه از این به بعد چیزی حس کنم فقط بزار بخوابم ( تا وقتی که دیگه بیدار نشم )

اون فکر می کرد که یک درونگرا بود چون واقعا تنها بودن رو دوست داشت، اما معلوم شد که فقط در آرامش بودن رو دوست داشت، اون خیلی برونگراست وقتی که دور و بر آدمایی هست که براش آرامش میارن

دلیلی که چرا بعضی آدما خیلی مهربونن به خاطر اینه که دنیا با اونا خیلی بد بوده و اونا نمی خوان آدمای دیگه اونجوری که اونا حس کردن حس کنن

من مردم رو گیج میکنم. شخصیت شادی دارم و یه روح غمگین. جسور هستم اما خجالتی. خیلی قوی عاشق میشم، اما در گذرزمان حس میکنم بی قلبم. عاشق اینم که دور ادما باشم، اما ترجیح میدم تنها باشم. من همزمان درحال خوب شدن هستم و هم آسیب میبینم. من به رشد متعهدم، اما خود تخریبی رو خیلی خوب بلدم. همچنان در تلاشم آرامش پیدا کنم / تعادل بعد عمری از اشفتگی.