گفتاورد

جدا شد یکی چشمه از کوهسار * به ره گشت، ناگه به سنگی دچار به نرمی، چنین گفت با سنگ سخت: * «کرم کرده، راهی ده، ای نیک بخت!» گران سنگ تیره دل سخت سر * زدش سیلی و گفت: « دور ای پسر نجنبیدم از سیل زورآزمای * که ای تو، که پیش تو جنبم ز جای؟» نشد چشمه از پاسخ سنگ، سرد * به کندن در استاد و ابرام کرد. بسی کند و کاوید و کوشش نمود * کز آن سنگ خارا رهی برگشود برو کارگر باش و امیدوار * که از یأس، جز مرگ، ناید به بار گرت پایداری است در کارها * شود سهل، پیش تو دشوارها (ملک الشعرا بهار فارسی پنجم)

گفتاورد

(ولی این شعر برای ی بچه ده ساله خیلی طولانی بود) علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمهٔ بقا را مگر ای سحاب رحمت تو بباری ار نه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را برو ای گدای مسکین در خانهٔ علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را به‌جز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

گفتاورد

دیشب پدر بزرگم آمد به خانه ی ما باز او مرا بغل کرد بوسید صورتم را مادر برای او زود یک چای تازه آورد او خسته بود وپایش انگار درد می کرد با خنده باز از من پرسید در چه حالی ؟ کردم تشکر از او گفتم که خوب و عالی (امشب فقط اشعار دبستان. کی ادامه اش رو میدونه؟) (واضح نیست از کیه؟ ناصر کشاورز)

گفتاورد

شبی در محفلی با آه و سوزی شنیدستم که مرد پاره‌دوزی چنین می گفت با پیر عجوزی (کیا اینو یادشونه؟ من که خیلی خوشم اومد ) (سعدی)

گفتاورد

اگر یار مرا دیدی به خلوت بگو ای بی‌وفا ای بی‌مروت گریبانم ز دستت چاک چاکو نخواهم دوخت تا روز قیامت (بابا طاهر)

گفتاورد

ای گشته خجل پری و حور از رویت خورشید گرفته وام نور از رویت در آرزوی روی تو داریم امروز روئی و هزار اشک دور از رویت (مهستی گنجوی)

گفتاورد

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی یا چه کردم که نگه باز به من می‌ نکنی دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تا ندانند حریفان که تو منظور منی دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی (سعدی ) کاملا معلومه منظور از حریفان معلم های ادبیاته

گفتاورد

گفتم که دگر چشم به دلبر نکنم صوفی شوم و گوش به منکر نکنم دیدم که خلاف طبع موزون من است توبت کردم که توبه دیگر نکنم (سعدی شاعر صادق😂)

گفتاورد

آن دل که شد او قابل انوار خدا پر باشد جان او ز اسرار خدا زنهار تن مرا چو تنها مشمر کو جمله نمک شد به نمک‌زار خدا (مولانا)

گفتاورد

ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس (حافظ) ولی کی میتونه ادامه ش رو بگه؟

گفتاورد

اگر آن مهرخ تهران بدست ارد دل ما را به لبخند ترش بخشم تمام روح و معنا را سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند نه بر آن مه لقای ما که شور افکنده دنیا را (دکتر انوشه در پاسخ امیر نظام گروسی)

گفتاورد

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را بهایش هم بباید او ببخشد کل دنیا را مگر من مغز خر خوردم در این آشفته بازاری که او دل را بدست آرد، ببخشم من بخارا را نه چون صائب ببخشم من سر و دست و تن و پا را نه من آن شهریارانم ببخشم روح و اجزا را که این دل در وجود ما خدا دارد که می ارزد هزاران ترک شیراز و هزاران عشق زیبا را ولی گر ترک شیرازی دهد دل را بدست ما در آن دم نیز شاید ما ببخشیمش بخارا را (رند تبریزی در پاسخ حافظ, صائب و شهریار)

گفتاورد

اگر آن کرد گروسی بدست آرد دل ما را بدو بخشم تن و جان و سرو پا را جوانمردی به آن باشد که ملک خویشتن بخشی نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را (امیر نظام گروسی در باب شعر حافظ)

گفتاورد

هر آن کس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دل ها را اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را (شهریار)

گفتاورد

هر آن کس چیز می بخشد، ز جان خویش می بخشد نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را (صائب)

گفتاورد

گر آن ترک شیرازی به‌‌ دست‌ آرد دل ما را ***** به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را (حافظ)

گفتاورد

آفرینش همه تنبیه خداوند دل است*****دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار (سعدی)

گفتاورد

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ****ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ (مولانا)

گفتاورد

دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟*****ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد (سعدی)