خاطره
آه ای یقین گمشده ای ماهی گریز در برکه های آینه لغزیده تو به تو! من آبگیر صافی ام ، اینک ! به سحر عشق؛ از برکه های آینه راهی به من بجو!
آه ای یقین گمشده ای ماهی گریز در برکه های آینه لغزیده تو به تو! من آبگیر صافی ام ، اینک ! به سحر عشق؛ از برکه های آینه راهی به من بجو!
تو دروغی دروغی دلاویز تو غمی، یک غم سخت زیبا. بی بها مانده عشق و دل من می سپارم به تو عشق و دل را که تو خود را به من واگذاری