معما
یه لحظهای هم بود توی مدرسه که درس دادن معلم برمیگشتم دوستمو نگاه میکردم و میگفتم میفهمی ؟میگفت نه! و منم خوشحال به نفهمیدنم ادامه میدادم 😂😂😂😂😂
طرف پشت ماشینش زده بود فروشی شمارش رو هم زده بود.... دو تا افسر پشت سرش بودن.... یکیشون گفت : شمارش رو بگیریم ببینیم اگه پشت فرمون جواب داد جریمش کنیم ! زنگ زدن گفتن داداش ماشین چند ؟ طرف گفت : داداش دو تا افسر مادر...... پشت سر من خودم بعدا زنگت میزنم 😂😂😂😂
دوستم : بالاخره اومدیییی میخوام تا خود صبح باهات حرف بزنم میدونی چقدر دلتنگتم ؟ من : خوابم میاد بخوابم بعدا حرف میزنیم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣