توییت
Qazal 2 هفته پیش

۲۰دقیقه ای که قرار بوده پای گوشیم باشم یکی از بهترین ۴ ساعت های زندگیم بوده😁👍🏻

خاطره
Qazal 2 هفته پیش

یه بار دعوت بودیم به جشن تولد یکی از دوستان. همه چیز خیلی مرتب و رسمی شروع شد؛ کیک بزرگ، شمع‌ها، موزیک ملایم. ولی وقتی قرار شد شمع‌ها رو فوت کنه، یکی از بچه‌ها به شوخی گفتبذار منم کمک کنم و با یه بادکنک ترکیده، همه رو غافلگیر کرد. صدای ترکیدن بادکنک با صدای خنده‌ی جمع قاطی شد و کل اون فضای رسمی تبدیل شد به یه مهمونی پر از شوخی و خنده. فالو پلیززز

خاطره
Qazal 2 هفته پیش

یادمه آخرین روز مدرسه همه یه حال عجیبی داشتن. بعضی‌ها خوشحال بودن که دیگه امتحان و درس تموم شده، بعضی‌ها غمگین بودن چون می‌دونستن دیگه هر روز همدیگه رو نمی‌بینن. منم کیفم رو جمع کرده بودم و وقتی زنگ آخر خورد، یه لحظه وایسادم وسط حیاط و به ساختمون نگاه کردم. حس کردم همه خاطره‌ها، از خنده‌های زنگ تفریح تا استرس امتحان‌ها، همین‌جا جا مونده.