
وضعیتم: وقتی تو اتاقی و خانوادت با فامیلت دارن عقاید علاقه مندی هاو ارزوهات رو باهم زیر سوال میبرن و مسخره میکنن و فکر میکنن من نمیفهمم و این صلاح منه
دیگه هیی دستش رو نبرد بالا همون لحظه خانم گفت برای کیانفرد دست بزنین منم پشمام ریخته بعد دوستام شوکه شده بودن بچه ها پراشون همه ریخته بود خلاصه با افتخار از بین جماعت رد شدم و با افتخار رفتم نشستم تا زنگ تفریح کرک و پر دوستام ریخته خلاصه اگه شمام یه خاطره همینجوری دارین بهم بگین
بچه ها امروز یه اتفاقی تو کلاس افتاد خواستم به شمام بگم تو کلاس بودیم زنگ علوم بود درس درمورد چگالی بود و خانم یه سوال داد بعد ما حلش کردیم یکی از همکلاسی هام آیلین رو خانم گفت بره پای تخته حل کنه سوال رو رفت بعد جواب رو به دست اورد 2 بعد من گفتم اشتباهه خانم گفت اگه راست میگی بیا پای تخته ببینم جوابت چیه؟منم رفتم دیگه خلاصه جواب من شد نیم بعدش خانم گفت کیا فکر میکنن جواب ایلین درسته همه بچها دستشون رفت بالا بعد گفتن کیا فکر میکنن جواب من درسته هیچکی درستش رو نبرد بالا بقیش پارت دو

من وقتی برای رفیقم لوکیشن فرستادم و اون بهم زنگ میزنه و میگه کجایی اینجا که بیابونه بعد یادم میاد فیلترشکنم رو خاموش نکرده بودم