اما جایی میانه ی راه؛ در نهایت غرور و ایستادگی مان، فرو می ریزیم. از درد؛ هیچ کسی را نداشتن، از درد؛ دل را به کسی نبستن، از درد “در میان جمع ، تنها بودن” ... همه ی آدم ها نیاز دارند یکی را داشته باشند، که در نهایت تنهایی و خستگی؛ دلشان به دوست داشتنش گرم باشد. آدم، بدون محبت، زود، پیر می شود. یک نفر باید باشد! یک نفر؛ که دوستش داشته باشی، یک نفر؛ که دوستت داشته باشد...
" کاش میشد آدمی، گاهی فقط گاهی به اندازه نیاز از دنیا برود بعد بلند شود آهسته آهسته خاکهایش را بتکاند اگر دلش خواست برگردد به زندگی دلش نخواست، بخوابد تا ابد. "
«میدونم که تصمیم درستی گرفتم، ولی کاش تصمیم درست این نبود.!» #گابریلگارسیا #کتابصدسالتنهایی
داستایوفسکی توی کتاب تسخیر شدگان میگه: « میدانم اگر قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم دنیا تمام تلاشش را می کند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا به من ثابت کند در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم. »
نه آنچنان ناامید که از دنیا بروم، نه آنچنان امیدوار که زندگی کنم، ایستادهام در میانه، ادامه دهنده.
هر شکستی، مقدمهی یک شروع دوباره است. جایی که زمین خوردی، همونجاست که یاد میگیری دوباره بلند شی. #شماعظیمهستید #مسعودلعلی
" چقدر بزدلانه است که افسوس خرافاتی را بخوری که از شر آنها رهایی یافتهای" #دخترکشیش #جورجاورول
"بعضی آدمها را نباید از دست داد، اما بعضی آدمها را باید همان لحظهی اول، برای همیشه رها میکردی…"
کافکا رو درک میکنم وقتی تو یکی از نامه هاش مینویسه: خوب نیستم، با تلاشی که الان میکنم که به زندگی بچسبم ، میتونستم اهرام مصر رو بسازم .
درد واقعی اونوقته که خاطرهها، از چیزی که زندگی برات جا گذاشته، دردناکتر میشن. #درجستجویزمانازدسترفته #مارسلپروست
حقایق و جزئیات معتبرتری در آثار هنری وجود دارد تا کتاب های تاریخ... :) #چارلیچاپلین
توی کتاب پلنگ های کافکا نوشته بود: 'از خودم شرمنده شدم وقتی فهمیدم زندگی یک جشن بالماسکه بود در حالی که من با چهره واقعی ام در آن حاضر بودم...'
همهچیز در تاریکی لو میرود؛ قوی بودنها، محکم ایستادنها، شب، خوب میفهمد که ما فقط وانمود کردهایم...
و او رفت، مثل رؤیایی که قبل از بیدار شدن محو میشود... و من بیدار شدم با قلبی خالیتر از شب. #شبهایروشن #داستایفسکی
آنقدر با سر پایین با گرفتاریها روبهرو میشویم که یادمان میرود برای نگاه کردن به ستارهها سرمان را بلند کنیم. #سنگکاغذقیچی #آلیسفینی
او به گذشته چسبیده بود، مثل کسی که میخواست زمان را وادار کند دوباره از نو آغاز شود. اما گذشتهای که رفته بود، دیگر باز نمیگشت. #گتسبیبزرگ #اف.اسکاتفیتزجرالد
اشتباهم این بود هر کجا رنجیدم ، خندیدم فکر کردند درد ندارد ، ضربه هارا محکم تر زدند . #چارلیچاپلین