گفتاورد


و گر آن لحظه بغض گلویم را فرا نگرفته بود میگفتم که نروی، و گر آن لحظه غرورم حکم فرما نبود تو را حفظ میکردم. کاش از چشم هایم میفهمیدی زیبای من که من بی تو خواهم مرد!
و گر آن لحظه بغض گلویم را فرا نگرفته بود میگفتم که نروی، و گر آن لحظه غرورم حکم فرما نبود تو را حفظ میکردم. کاش از چشم هایم میفهمیدی زیبای من که من بی تو خواهم مرد!
مینویسم از آن روزی که باهم آشنا شدیم، باهم عاشق شدیم در کنار ساحل،دریا آبی رنگ! دویدیم و عشق ورزیدیم. الان دوباره من کنار ساحل بی تو،مینگرم به این دریا بی رحم که تو را از من گرفت میدانم در نهایت یک روز تو را برمیگرداند و امانت دار است ولی زنده نه،دیگر مردی! مهم نیست منتظرت هستم زیبای من...