چجوری توقع داری ببخشمت؟! در حالی که فرشته ی زندگیم رو به خاطر توی شیطان از دست دادم ... | مغز های آبی |
چجوری توقع داری ببخشمت؟! در حالی که فرشته ی زندگیم رو به خاطر توی شیطان از دست دادم ... | مغز های آبی |
شاید اگه هیچ وقت تو زندگیم راه ت نمیدادم ، الان زندگیم واقعا گل و بلبل بود ...
تنهایی خیلی خطرناک و اعتیاد آوره چون وقتی متوجه بشی تنهایی چقدر آرامش بخشه دیگه نمیخوای با مردم سر و کله بزنی ! •• تام هاردی ••
غرق در واژه ها بودم ، قلمم در سکوت جاودانه خشکید و من ناتمام ماندم و قهوه ای که سرد شد !
در هر حالی که هر دو در دریایی از احساسات غرق میشدیم و با چشمانمان از همدیگر کمک میخواستیم ، تنها راه نجات ما سوار شدن بر کشتی منطق بود ... •ایلوا•
خیلی چیز ها تقصیر من یا انتخاب نبود ، ولی من تقاص همشون رو با روح و روانم پس دادم :)
چرا توی تاریکی دنبال هیولا ها میگردی وقتی هر روز داری تعداد زیادی از اون ها رو میبینی ؟!
احساس میکنم آنقدر جلو رفته ام که امکان برگشت نیست. اکنون یقین دارم بار دیگر دیوانه میشوم . درست مثل همیشه صدایی میشنوم و اینبار نمیتوانم غلبه کنم ... تمام چیزی که میخواهم بدانم این است که آیا او واقعا مرا دوست دارد ؟
وقتی چشمانم را میبندم It’s almost like it used to be تقریبا مثل سابق است Then I realise you’re just a ghost آنگاه میفهمم که تو فقط یک شبحی Maybe at most, a fragment of my mind شاید در بهترین حالت، تکهای از ذهن من When I close my eyes وقتی چشمانم را میبندم
حرفی نزد اما شروع کرد به آهنگ گوش دادن حرفی نزد اما شروع کرد به زیاد خوابیدن حرفی نزد اما شروع کرد به نقاشی کشیدن حرفی نزد اما شروع کرد به فیلم دیدن حرفی نزد اما شروع کرد به نوشتن حرفی نزد ...
چرا من بی وقفه به تو فکر میکنم ؟ در هر لحظه ، در هر ثانیه ... عاملی عجیب در دوستی ما وجود دارد ، مثل بچه ها فکر میکنم اگر تو اینجا باشی باید خیلی خوشحال باشم ! | ویرجینیا وولف |
در سرتاسر اعمال بشر، جزر و مدی موجود است که اگر آدمی در مجرای آن واقع شود، به ساحل سعادت میرسد؛ وگرنه سراسر عمر وی در گودالهای بدبختی و فلاکت سپری خواهد شد. • ویلیام شکسپیر •
صورت شما کتابی است که مردم میتوانند از آن چیزهای عجیب بخوانند. • ویلیام شکسپیر •
من برای اینکه خود واقعی م باشم خیلی تلاش کردم اما هیچ کس من واقعی رو دوست نداشت :)
`` من از مردمانی که در میدان شهرشان جمع میشوند و سوگند دروغین میخورند هیچ ترسی ندارم `` { کوروش کبیر }
آن روز چیزی در درون من فرو ریخت ، من به معنای واقعی کلمه ، در دریای چشمانش غرق شدم ! وادیار