گفتاورد
عکس

ما جهان را به پلیدی آغشتیم، تنها تا در آیینه‌ی خویش، "پاک‌تر" جلوه کنیم؛ جنگ‌ها برپا کردیم، به نام "صلح ابدی"؛ دروغ‌ها سرودیم، زیر نوای "مصلحت عالی"؛ و اینک، با لبخندی که زهر تصنع دارد، از فردایی سخن می‌رانیم، که خود، ویرانگر آن بوده‌ایم.

گفتاورد
عکس

باشد، می‌دانم، می‌پذیرم که این روزها، این لحظات سخت، بالاخره به پایان خواهند رسید و گذر زمان آن‌ها را با خود خواهد برد؛ ولی نکته‌ی جانکاه اینجاست که همین روزها، همین لحظات پر درد، تمام عمر من است که در حال گذر است و دیگر هرگز باز نخواهد گشت.

گفتاورد
عکس

باورنکردنی است که مردم تا این حد با خانوادههایشان راحت و بی‌پرده‌اند؛ گویی هرگز سایه‌ی سنگین قضاوت یا بار انتظارات، بر روابطشان سنگینی نکرده است.

گفتاورد
عکس

از دست دادنت، دشوار نبود؛ زیرا روحم سال‌ها پیش به حسرت نداشتنت خو گرفته بود، و اکنون تنها چیزی که می‌شناسد، همین رنج آشنای نداشتن است.

گفتاورد
عکس

گزینه‌ی دوم، انتخابی که تنها در صورت نبود گزینه‌ی اول به آن روی می‌آوری؛ اما من، حتی لایق آن هم نبودم، و هرگز جزو گزینه‌هایت به شمار نیامدم، گویی حضوری نداشتم که حتی شایسته‌ی انتخاب شدن باشم.

گفتاورد
عکس

آنچه از من می‌شنوی که "دردی ندارم"، فریبی بیش نیست. حقیقت آن است که آستانه‌ی تحملم چنان وسیع است که رنج‌هایم را در خود می‌بلعد؛ نه آنکه دردی نباشد، بلکه ظرفیت روحم برای حمل زخم‌ها، عمیق‌تر از آن است که فریادی برآرم. من در تاریکی خود، دردهایم را به دوش می‌کشم، پیش از آنکه کسی بفهمد، مرز فروپاشی‌ام کجاست.

گفتاورد
عکس

زنده بودنم، تکرار ملال‌آور هر روز است؛ گویی ساعتی شکسته، در انتظار ابدی هیچ اتفاق روشنی، بی‌هدف می‌چرخد و هر دم، ذره‌ذره‌ام را در کام نیستی می‌کشاند.

گفتاورد
عکس

ماه، چقدر زیباست... شاید زیبایی‌اش از همین فاصله می‌آید؛ همین دور بودن که آن را این‌چنین دست‌نیافتنی و دلربا ساخته است.

گفتاورد
عکس

این تنهایی، نه از نبود آدم‌ها، که از نبود آن یک نفر است؛ آن‌که باید می‌بود و نیست. گویی در میان شلوغ‌ترین جمعیت هم، قلبم فریاد فقدانش را سر می‌دهد و هیچ گوشی این پژواک درد را نمی‌شنود. من در این جهان، چون جزیره‌ای دورافتاده، غرق در سکوت بی‌انتهای خویشم، و هر موج خاطره، تنها مرا بیشتر به عمق این دریای بی‌کران تنهایی می‌کشاند.