گفتاورد
𝐿𝒶𝒹𝓎 1 هفته پیش

ضعف، راه هموارتری است؛ تنها کافی‌ست دست از مبارزه بکشی. اما من ترجیح می‌دهم با هر زخم کهنه بر پیکرم بجنگم، تا آنکه با ریشه‌هایی از ترحم، به زندگی چنگ بزنم. درد مرا نمی‌هراساند؛ این بی ارادگی‌ست که جانم را به بیزاری می‌کشاند.

گفتاورد
𝐿𝒶𝒹𝓎 1 هفته پیش

عمیقا در ورطه‌ی غرق شدن فرو رفته‌ام... دستانم از تکاپو بازمانده‌اند، نفس‌هایم به سنگینی صخره‌هاست، و چشمانم، بی‌فروغ، رو به سیاهی می‌روند؛ قلبم، گویی در چنگال تقدیر، مچاله شده است. آیا این است مفهوم رهایی؟ گمان ندارم... چرا که این همه، درد دارد؛ اما دردی نیست که روحم را به آشفتگی شدید کشاند، زیرا من، پیشتر، از رنج‌هایی ژرف‌تر نیز عبور کرده‌ام.

گفتاورد
𝐿𝒶𝒹𝓎 3 هفته پیش
عکس

باشد، می‌دانم، می‌پذیرم که این روزها، این لحظات سخت، بالاخره به پایان خواهند رسید و گذر زمان آن‌ها را با خود خواهد برد؛ ولی نکته‌ی جانکاه اینجاست که همین روزها، همین لحظات پر درد، تمام عمر من است که در حال گذر است و دیگر هرگز باز نخواهد گشت.

گفتاورد
𝐿𝒶𝒹𝓎 1 ماه پیش
عکس

تصور کنید، تمام لحظات، تمام خنده‌ها، تمام اشک‌ها، تمام عشق‌هایی که تجربه کرده‌اید، تنها یک بازی بی‌رحمانه بوده‌اند. یک نمایش عروسکی که در آن، نخ‌های ما توسط هیچ قدرتی کشیده نمی‌شدند، بلکه خودمان با توهم آزادی، بر صحنه‌ای خالی می‌رقصیدیم. زندگی، در این تاریکی، دیگر ارزشمند نیست، بلکه یک بار سنگین است که بر دوش موجودی بی‌اراده گذاشته شده تا لحظات درد و پوچی را تجربه کند و در نهایت، به همان نیستی بی‌شکلی که از آن آمده، بازگردد.

گفتاورد
𝐿𝒶𝒹𝓎 1 ماه پیش
عکس

باورنکردنی است که مردم تا این حد با خانوادههایشان راحت و بی‌پرده‌اند؛ گویی هرگز سایه‌ی سنگین قضاوت یا بار انتظارات، بر روابطشان سنگینی نکرده است.

گفتاورد
𝐿𝒶𝒹𝓎 1 ماه پیش
عکس

از دست دادنت، دشوار نبود؛ زیرا روحم سال‌ها پیش به حسرت نداشتنت خو گرفته بود، و اکنون تنها چیزی که می‌شناسد، همین رنج آشنای نداشتن است.

گفتاورد
𝐿𝒶𝒹𝓎 1 ماه پیش
عکس

گزینه‌ی دوم، انتخابی که تنها در صورت نبود گزینه‌ی اول به آن روی می‌آوری؛ اما من، حتی لایق آن هم نبودم، و هرگز جزو گزینه‌هایت به شمار نیامدم، گویی حضوری نداشتم که حتی شایسته‌ی انتخاب شدن باشم.

لیست
𝐿𝒶𝒹𝓎 1 ماه پیش
عکس

از ۲۱ تیر اینم ادامه اش میاد منتطر یه بغل گنده هستیم😩

گفتاورد
𝐿𝒶𝒹𝓎 1 ماه پیش
عکس

آنچه از من می‌شنوی که "دردی ندارم"، فریبی بیش نیست. حقیقت آن است که آستانه‌ی تحملم چنان وسیع است که رنج‌هایم را در خود می‌بلعد؛ نه آنکه دردی نباشد، بلکه ظرفیت روحم برای حمل زخم‌ها، عمیق‌تر از آن است که فریادی برآرم. من در تاریکی خود، دردهایم را به دوش می‌کشم، پیش از آنکه کسی بفهمد، مرز فروپاشی‌ام کجاست.

گفتاورد
𝐿𝒶𝒹𝓎 1 ماه پیش
عکس

زنده بودنم، تکرار ملال‌آور هر روز است؛ گویی ساعتی شکسته، در انتظار ابدی هیچ اتفاق روشنی، بی‌هدف می‌چرخد و هر دم، ذره‌ذره‌ام را در کام نیستی می‌کشاند.

گفتاورد
𝐿𝒶𝒹𝓎 1 ماه پیش
عکس

ماه، چقدر زیباست... شاید زیبایی‌اش از همین فاصله می‌آید؛ همین دور بودن که آن را این‌چنین دست‌نیافتنی و دلربا ساخته است.

گفتاورد
𝐿𝒶𝒹𝓎 1 ماه پیش
عکس

این تنهایی، نه از نبود آدم‌ها، که از نبود آن یک نفر است؛ آن‌که باید می‌بود و نیست. گویی در میان شلوغ‌ترین جمعیت هم، قلبم فریاد فقدانش را سر می‌دهد و هیچ گوشی این پژواک درد را نمی‌شنود. من در این جهان، چون جزیره‌ای دورافتاده، غرق در سکوت بی‌انتهای خویشم، و هر موج خاطره، تنها مرا بیشتر به عمق این دریای بی‌کران تنهایی می‌کشاند.