خاطره
عکس

یک روزی در کودکی حدودا دو سالم بود رفته بودم با مادربزرگم پارک بعد دختره از جلوم رد نمی شد بعد من اون رو با عصبانیت شونه اش را گاز گرفتم بعد مادر دختره امد و مادربزرگم را دعوا کرد ولی کار خوبی کردم به نظرم ولی بی ادبانه بود😂😂😂