هفتهی پیش این موقعها داشتیم یاد میگرفتیم اگر خواستن توی اسنپ بکشنمون چجوری مقاومت کنیم، این هفته هم داریم فرق صدای ضدهوایی و موشک رو یاد میگیریم. نمیخوام هفتهی بعد رو ببینم.
راستش عجیبه ولی فک نمیکردم اینشکلی باشه، بزرگ شدن حس خوبی نداشت، دیگه درختا به سبزی قبل نیستن، آسمون دیگه مثل قبل آبی نیست، دیگه باد کولر اون حس و حال قدیمی خوبو نمیده، دیگه خوراکی خوردن با خندیدن نیست همش از استرس زیاده، زندگی پر از استرس و غم شده دقیقا همون زندگی که توی کتاب داستانا راجبش میخوندم، هر روز صبح قهوه و بی برنامگی، گم شدن تو وجود و فراموشی، بی هدفی و نبود حوصله، بهم خوردن تایم خواب، تقریبا به طور کامل فراموش کردم چطور زندگی کنم، قدیما همه چی بیشتر حال میداد…
سلیقه موسیقی خیلی مهمه فک کن یه سریا 505رو فقط یه عدد و fourth of july فقط یه تاریخ می بینن🤣
کسی را میشناسم که با سایهی خود حرف میزند و او کسی نیست جز من و تو همهی ما
زندگی نسل ما همین اهنگه مهیاره: داغونیم همه مون شبیه متروپل ریختیم من خسته ام مث تو ازین سگ دو های درجا اسم نسلمو بذار تولدای بدجا پیرترین جوونای این کره خاکی نسل خنده های الکی فقط تو عکساಥ‿ಥ