گفتاورد
چشمانش میدرخشیدند هنگامی که اورا نگاه میکرد؛ همان چشمانی که تاریک تاریک بودند، طوری میدرخشیدند که انگار ستاره ای دیده باشند! او ستاره ی خود را پیدا کرده بود؛ هر چند که برای بقیه این عشق مسخره به نظر می آمد اما او برایش جانش را هم فدا می میکرد! ...