خاطره
عکس

مامانم میگه خیلی کار سختی هست که من شصتم و اینطوری میکنم و خیلیا نمیتونن. راست میگه؟

ایده
عکس

معرفی پادکست P1. از ٠ تا ١٠ بهش چند میدید؟؟ خودم ١٠ عالییهه

خاطره
عکس

١ هفته میگذره که اومدن پیشمون، بزرگ دارم میشن و قرا ره کلی خاطره ی بهتر باهم بسازیم. تاریخ : ١۴٠٣/١٢/٩

خاطره
عکس

تافی من تراپیسته و اسلالیس های افسردگی دیده و حالا عصبانی شده. اگه سوال درمانی دارید ازش بپرسید ❤️🐣

خاطره
عکس

طوری که این دو تا کیوت ژست گرفتن...

خاطره
عکس

دیشب از ساعت ١٠ شب تا ١٠ صبح بیدار بودم و داشتم داستان مینوشتم، حالا تازه رسیدم فصل ۵ حالا بعد باید بدم تایپش کنن و ویرایشش کنم، اما ارزششو داره 📘😘💓

خاطره

بچه ها میشه لطفا آنقدر از ناظرا اعتراض نکنید! وقتی رد میکنن دلیل نمیشه بی هوده باشه! مگه ما ناظریم که تصمیم بگیرم که تستمون خوب بوده یا بد!! ناظرا تست برسی میکنن و خودشون میدونن تست مناسب بوده یا نه! متاسفم براتون، هی اعتراض دارید آخه خب خودش دلیل داشته دیگه، بسهههه! انقدر اینا رو اذیت نکنیددد، بعد خودمون ناظر میشیم میفهمیم، درسته بعضی ها بی دلیل رد میکنن ولی شماهم نباید هی بگید بی دلیل بوده! هی هم نگید ناظر رد نکن چون با همین جمله هست که تستتون رد میشه! من خودم تازه وارد بودم اشتباه کردم!

خاطره

نصف کلاسمون رو تو نمازخونمون جا داده بودن . بعد باید نماز میخوندیم و در حدی که تنگ بود روهم نماز میخوندیم و صورتمون چسبیده بود به پایین کمر جلویی. جلویی من هم دوست بیش از حد صمیمیم بود ( وهست) بعد سجده کردیم من اومدم زکر بگم یهو زبون و سرم خورد به جوراب جلویی 😂😂😂😂 یعنی هر دو از خند منفجر شدیم بیرنمون کردن 😂😂😂 به قول میبل : آه، خاطرات 😂

میم
عکس

وقتی بعد از ده روز بلاخره روز آوردن بستت میرسه : طنز، تلخخ

ایده

من میخوام دسته کتاب رو گسترش بدم، میخوام دسته معروفی بشه. میخوام کاری کنم که تو این دسته جز جملات برتر کتاب و معرفی باشه، کی میخواد منو همراهی کنه، فقط بيست نفر داوطلب میتونن باشه. از بین این بیست نفر پنج نفر رو انتخاب میکنم مه تست های بیشتری درباره ی دسته کتاب داشته باشن و افردا انتخاب شده فردای اون روز ساعت ٨ تو نظرسنجی کدوم کتاب میان تا بگم چیکار کنیم.

خاطره
عکس

این عکس به نظرتون چه وایبی میده

خاطره
عکس

مامانبزرگا چه مهربونن ❣️ دندونم خیلی درد میکرد ، مریضم شده بودم. گریم گرفته بود، ما مامانبزرگ با همون تو طبقه ی بالا زندگی می‌کنه. اومد دید کلی قربون صدقم رفت، آب نمک داغ داد گفت تا ته قرقره کن، دندونت خوب میشه، هر یه ساعت یه بار قرقره کردم فرداش ینعی امروز خوب شد ❣️ انگار نه انگار دندونم درد میکرد چایی نباتم داد مریضیمم خوب شد ❣️ اینم چایی شیرین، با دستپخت شیرین مامانبزرگم هست که العان دارم میخورم ❣️❤️❣️❤️ العان هم داره به فیلم تو تلویزیون داره هار هار میخنده، قربونت بشم، ❤️🥹