یه بار با دختر داییم و داییم رفته بودیم بیرون همینجور که داشتیم میرفتیم یهو دختر داییم به باباش (یعنی همون داییم) گفت: بابا یا پیتزا میخری یا پپرونی 😠😠😠😠 لامصب من مونده بودم صندلی رو گاز بگیرم یا دنده رو 😂😂😂 (خودم جلو نشسته بودم بقل داییم)
بقیه: وای فقط هزار تا فالوور دارم هیچ کسی منو نمیشناسه😭😭😭😭 واکنش صادقانه ی من با ۲۰ فالوور: معروف😎
من: حتما این بار ۲۰ میشم😎 واکنش صادقانه ی معلم با سوالای مثل (علی سه سیب دار که یکی از انها کپک زده است جرم خورشید را به دست بیارید)
بقیه: وای چطوری بدون تست ۶ هزار تا بازدید پروفایل داره؟! واکنش صادقانه ی منی که کلش رو با گردونه به دست اوردم: