نتوانستم که بگویم دلم اینجا مانده است من پی گمشدهام آمدهام ارغوانم را میخواهم آه در خانه خود بیگانهام آن سوی پنجره وای ارغوان داشت نگاهم میکرد..
نتوانستم که بگویم دلم اینجا مانده است من پی گمشدهام آمدهام ارغوانم را میخواهم آه در خانه خود بیگانهام آن سوی پنجره وای ارغوان داشت نگاهم میکرد..
به آیندگان بگو که شب ما چقدر شب بود و روز و روزگار ما چطور مرد و پیکر رویاباختهی ما در کدام دره یا پستو پرت شد ، رها شد ، لگد شد.
نابینا غصه نخور ، در دنیا چیز قشنگی برای دیدن وجود ندارد ماهم که میبینیم خود را به کوری زدهایم، باور کن. ماهیها گریهشان دیده نمیشود ، گرگها خوابیدنشان ، عقابها سقوطشان و انسانها درونشان.. -صادق هدایت
آدمها هم مثل درختها بودند. یک برف سنگین همیشه بر شانههای آدم وجود داشت و سنگینیاش تا بهار دیگر حس میشد. بدیش این بود که آدمها فقط یکبار میمردند و همین یکبار چه فاجعهی دردناکی بود. -سمفونی مردگان، عباس معروفی