گفتاورد
عکس

روزی از روز های زندگیم با او آشنا شدم دقیق به خاطر ندارم در کدام ماه و روز و سال فقط به خاطر دارم که آن روز به او چه گفتم و او به من چه گفت وقتی با او آشنا شدم زندگیم رنگ دیگری گرفت انگار که نوری در میان سیاهی ها ظاهر شد من در آن روز ها که آن آدم خاص را میشناختم مانند گلی نو شکفته که تازه شکوفتن را آموخته بود بودم شاید در نظر دیگران آن شخص یک فرد سرد و بی تفاوت بود اما وقتی با من سخن می‌گفت تمام محبت و دوستی را در حرف هایش حس میکردم او با اشتیاق با من حرف میزد او مانند دریا و نیلوفر آبی زیبا بود