جوکر یه دیالوگ داشت که میگفت : {من لبخند میزنم که دردامو پنهان کنم و آرزومه یه روز ،یکی بیاد نگاهم کنه و بفهمه همه چی دروغه ،و چه روز هایی که از درون ذره ذره نابود شدیم و لبخند زدیم ،ولی هیچکس نفهمید این لبخندا دروغه 🙂}✓ خواستم بگم که "منم همینطور جوکر منم همینطور"
خلاصه که بروبچ گل ، هیچوقت باعث اشک کسی نشید و برای کسی هم گریه نکنید چون ارزش شما خیلی خیلی بیشتره از این حرفاست
دور ترین اما نزدیک ترین قلبم . تولدت مبارک 🙂💛 واست بهترین آرزو ها رو میکنم ، امیدوارم همیشه شاد باشی ❤️ شاید خیلی دور باشیم از هم ولی تو بهترینی برای من 🧚🏻♀️✨ تولدت مبارک بهترینم 💗🎂. 𓏲𝔸𝕟𝕪𝕒᯽🦋
اگه یه کتاب مینوشتی که توش یه فرد روانی به زندگی برمیگشت اون کتاب رو با چه جمله ای تموم میکردی ؟ ( بچه ها این یه سبک متفاوت از مدل قبیله و برای پارت ۲ نویسنده این داستان منم میخوام 😁❤️+)
هی کوچولو ، یادته بچه بودی آرزو میکردی نامرئی بشی ؟ خوب بگو ببینم چجوری بود ! :) ....
اگه یه کتاب مینوشتی که شخصیت اصلی به آرومی تبدیل به یه روانی میشه ؛ کتاب رو با چه جمله ای تموم میکردی ؟
و گاهی تا رسیدن به نگاهش قدمی باقی نمانده ، ولی خوب میدانی که این یک اشتباه است ؛ با اینکه اشتباه شیرینی است اما میدانی که در راهی که قدم بگذاری برگشتی وجود ندارد و ته این قصه به کودک دلنگران وجودت میگوی: مرا ببخش که میتوانستم داشته باشمش اما هردوی ما نابود میشدیم ؛ و اینگونه شد که همان یک قدم کوتاه را به هزاران هزار دری که هیچوقت باز نمیشوند تبدیل کردی ، اما از کجا معلوم هر روز پشت پنجره شیشه ای به چشمانش نگاه نمیکنی و میگویی : من هم تو را همان اندازه که مرا میخواستی میخواستم ،اما...
و در آخر به تمام پله ها و در های تصوراتت میرسی ، اما اینبار باز خواهی گشت و با چشمانی پر از خواستن ، به آن در رویایی وجودت مینگری و میگویی: این نیز دروغی بیش نیست.....