توییت
𝐓𝐀𝐃😵 8 ماه پیش

[دوازده ساعت پیش، در تماسی، به من گفته شد امروز قرار است بمیرم و حالا، از هر زمان دیگری، زنده‌ترم.] _هر دو در نهایت میمیرند

توییت
𝐓𝐀𝐃😵 8 ماه پیش

[هیچ‌چیز مثل احساس گناه نشان از انسان‌بودن نیست.] _به امید دل بستم

توییت
𝐓𝐀𝐃😵 8 ماه پیش

[اگر کتاب‌ها و فیلم‌ها یک خوبی داشته باشند این است که باعث می‌شوند برای مدتی همه‌چیز را فراموش کنی. فراموش‌کردن بخش بسیار مهمی از پشت‌سر گذاشتن اندوه است] _به امید دل بستم

توییت
𝐓𝐀𝐃😵 12 ماه پیش

《می دونی نفر قبل که اومده بود باهام صحبت کنه رو چی کار کردم ؟ جگرش رو با نخود فرنگی خوردم》 _سکوت بره ها

توییت
𝐓𝐀𝐃😵 1 سال پیش

《سهم من از دیدن خورشید،غروب کردنش بود...》

توییت
𝐓𝐀𝐃😵 1 سال پیش

[چرا باید کلاغ سرنوشت برای بچه‌ای که هنوز در شکم مادرش است قار قار خوشبختی سر دهد اما بچه دیگری در یتیم خانه پا به دنیای خداوند بگذارد؟] _بیچارگان اثر فیودور داستایفسکی

توییت
𝐓𝐀𝐃😵 1 سال پیش

فراموشت خواهم کرد..... در بهاری که عید نباشد.. در چهارمین ماه از زمستان... در ۳۱ ام ماه اسفند... شبی که خورشید طلوع خواهد کرد... و روزی که خورشید نداشته باشد... روزی که آسمان به زمین برسد... و روزی که پا بر روی ماه بگذاریم.. درسته.... فراموش کردنت همینقدر غیرممکن است...

توییت
𝐓𝐀𝐃😵 1 سال پیش

اگه میبینی بهت خلاصه ی کتابمو تعریف میکنم ،بدون دوستت دارم. اگه میبینی برات اهنگ میفرستم،بدون دوستت دارم. اگه میبینی دارم بهت پیشنهاد میکنم تا باهام فیلم ببینی،بدون دوستت دارم. اگه میبینی برات اشپزی میکنم،بدون دوستت دارم. اگه میبینی دارم چرت ترین خاطراتمو بهت میگم،بدون دوستت دارم. اگه میبینی یه تیکه از غزلیات سعدی رو برات میخونم،بدون دوستت دارم ☹💞🤩

توییت
𝐓𝐀𝐃😵 1 سال پیش

ای ساربان اهسته رو کارآم جانم میرود وآن دل که با خود داشتم با دلستانم میرود من مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون پنهان نمیماند که خون بر آستانم میرود محمل بدار ای ساربان تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان گویی روانم میرود...... (غزلی از سعدی)