شازده کوچولو...تو تنها نیستی. ما همه جوان تر و خام تر آنی بودیم که دوست داشته باشیم،که زندگی کنیم...شب ها چشمانم را به آسمان گره میزنم به امید اینکه ببینم خداوند جواب وفاداری عاشقان را میدهد. به امید اینکه اشتباه یک دوست تمام ستارگان را به گریه وا مدارد. اما به راستی تو در کنار ستارگان بهتر به نظر میرسی، زمین برای قلب حقیقی تو زیادی تنگ بود. آری، قلب های زمین همچون کوه هایش هستند، همانقدر نا ملایم، بدون اینکه چیزی را بفهمند تکرارش میکند، و این ترسناک ترین چیز است...درک نکردن.
گفتی:«یه روز چهل و چهار بار غروب خورشید رو تماشا کردم.» کمی بعد اضافه کردی: «میدونی، کسی غروب خورشید رو دوست داره که خیلی غمگینه!» گفتم:«یعنی تو اون روزی که چهل و چهار بار غروب خورشید رو تماشا کردی خیلی غمگین بودی؟» شازده کوچولو جوابی نداد. _خلبان(کتاب شازده کوچولو) لطفا به تستام سر بزن(^^)