و من وقتی دختر اشراف زاده و شخصیت اصلی رمان فانتزی عاشقانه به هر دلیلی میره بین اون آدمای معمولی و پسره هم یا اونجا میبینه یا با هم میرن : نقغیغقکمرعغمرعغمفعزعفخزیهیعقصطهتطثقظسقععطفث
چرا با هرکی میخوام دوست شم لیست فرنداش پره؟؟؟ یکی منو از تهنایی نوجات بدههههه
سلامتی همه اونایی که تو چالشا شرکت نکردن یه کف مرتببببب🎀😃 چارسو رو چالشسو کردین بسه دیگهههه
"بهت میرسم اوژنی من به چشمان پاکت قسم خوردم، به چشمانی که خیلی وقته زندگیمن..." "پس منو توی آغوش بیگناهت پاک کن اوژنی..." "اوژنی، آیا به من ایمان داری؟ هر واقعه ای رخ دهد به من معتقد خواهی بود؟" +اگر چشمان من دریاست تو غرقشان میشوی؟ -تو فقط دریا شو اوژنی بعد بشین و ببین چطور غرقت میشوم:)
همیشه بالا رفتن ضربان قلب برای عشق نیست... گاهی غریبه ای آشنا باعث بالا رفتن ضربان قلب میشه -دزیره
او را بعد از مدت ها دیدم چشمانش نور جدیدی داشت و قسمت دردناک ماجرا این بود که آن نور متعلق به من نبود
میدونی اوژنی یه کلمه هست که میگه عشق زمان را از بین میبرد و زمان عشق را -دزیره
رویا ها چیز هایی نیستن که توی خواب میبینی رویا ها چیز هایی اند که نمیذارن بخوابی