با هم می خندیدیم، با هم گریه می کردیم حدس میزنم این احساسات ساده همه چیز من بودن قراره کی باشه؟ اگه بتونم دوباره تو رو ملاقات کنم؟
با صدای محوت که مثل نسیمی از کنارم رد میشه لطفا فقط یکبار دیگه اسمم رو صدا بزن با اینکه زیر غروب یخ زده خورشید ایستادم ولی می خواستم قدم به قدم به سمتت بیام
چرا این جادهی تنها و پردرد رو انتخاب کردی؟ هیچوقت دلیلش رو فراموش نکن حتی اگه زمان بگذره ممکنه رویاهات فقط در حد رویا باقی نمونه من همیشه در هر شرایطی از تو حمایت میکنم
بلند گریه کن وقتی دنیا برات غیرقابل تحمل میشه وقتی که دستی که بهت خوشآمد گفت تبدیل به انگشت اشاره میشه
امیدوارم کسایی که توی مسیر تو گل میپاشیدن رو فراموش نکنی اونایی که وقتی تو میخندی اشک شوق میریزن رو فراموش نکن برای اونا لبخند تو دلیل زندگیشونه وقتی بین روزمرگی و برنامههای تکراری دارم از دست میرم
ممکنه خیلی سخت باشه ممکنه شبیه یه جادهی پر از گل باشه اما دشمن ها اطراف جاده هستن اما امیدوارم فهمیده باشی که این راه پر از خار بود با کلی دشمن که اطرافش کمین کردن
تویی که برای هدفت و رویاهات کم میخوابی اشکالی نداره که استراحت کنی وقتی بدون هیچ حرفی لبخند کوچکت رو بهم نشون میدی اینطوری بالاخره یکم آروم میشم Snooze _ Agust D
سلام صبح تون بخیر میگم کسی هست که از روغن کرچک استفاده بکنه؟ تاثیری هم داره یا نه؟ اگه کسی هست لطفا بگه
Dear taze kar یکی از بهترین اتفاقات زندگیم آشنا شدن با تو بود دوست داشتنی هستی و خودت اینو قبول نداری اما یه تستچی دوستت دارن! خوشحالم که تونستیم خاطرات فراموش نشدنی ای رو باهم بسازیم امیدوارم دوباره به اون روزها برگردیم و بتونیم با همدیگه خاطرات بیشتری رو بسازیم امیدوارم هرجایی که هستی به آرزوت برسی و جایی ببینمت که آرزوشو داشتی من میدونم که تو موفق میشی! شاید منو به شکل یک بچه ببینی و خب حق داری شاید ارزشی برات نداشته باشم اما تو بدون که همیشه برام با ارزش بودی و خواهی ماند💞 _هان آبی
برای تو میتونم وانمود کنم خوشحالم حتی اگه غمگین باشم برای تو حتی اگه صدمه دیده باشم میتونم وانمود کنم قوی هستم امیدوارم عشق با عشق کامل شه تمام نقاط ضعفم پنهانن من گل هایی توی رویام پرورش دادم که نمیتونن توی حقیقت شکوفا شن...
میخواستم بهت گلی رو بدم که توی باغ تنهایی میرویید بعد از اینکه ماسک ابلهانه مو برداشتم RH@
و من میدونم که تمام گرمای تو واقعیه میخوام دستاتو که گل آبی میچینن رو بگیرم ولی سرنوشت منه بهم لبخند نزن پیدام کن چون من نمیتونم به سمتت بیام من اسمی ندارم که تو صداش بزنی
توی این باغ پر از گل های تنهایی خاردار خودم رو توی این قلعه ی شنی حبس کردم اسمت چیه؟ جایی هست که بتونم برم میتونی به من بگی؟ تورو دیدم که توی این باغ مخفی شدی
تو… تو مقابل چشمای منی؟ این یه رویا نیست؟ این واقعیته یا توهم؟ انگار تو یه رویای تودرتو گیر افتادم اوه انگار داره بدنمو به لرزه میندازه وجودم داره تو رو به یاد میاره
تنهایی، تاریکی، سکوت نسیم خنکی درحال وزیدن است. حال دیگری دارم. گویا کسی مرا به خود می خواند. مگر قرار است چه اتفاق مهمی بیفتد؟ صدای باد، همدم من در آن فضای تاریک است.
خیلی چیزای مخفی درونم هستن خیلی منو تغییر دادن منو به خواب فرو بردن و دست و پاهامو بستن منو توی یه اتاق تاریک حبس کردن تیکه های گمشده زمان خاطرات عشقی که دور ننداختمشون:)
این پایانش نیست هنوز تموم نشده داستان من و تو هنوز تموم نشده من گریه نمیکنم چون نمیخوام تو ناراحت بشی من زنده میمونم، من میجنگم تا روزی بتونم ببینمت...
آهای همه ی آدمای از پیش باخته ی دنیا شاید یه روز بیاد که ما ببازیم ولی امروز اون روز نیست ما امروز میجنگیم