گفتاورد
عکس

میخواهم برای اولین بار دست هایت را بگیرم اما دست هایم سوخته اند میخواهم بدوم باید بدوم وگرنه این توهم زیبا از بین می رود باید بدوم اما پاهایم شکسته اند میخواهم تا سالیان سال در چشمانت غرق شوم اما چشمانم کور شده اند...

گفتاورد
عکس

گاهی اوقات همه چیزی که بهش فکر میکنم تویی آخر شبای وسط ژوئن امواج گرما منو گول می زنن الان نمیتونم خوشحال ترت کنم

گفتاورد
عکس

اگر من فقط میتونستم یک نوشته پیدا کنم تا بفهمونم بهت تو گوشت آروم میخوندمش و دستاتو میگرفتم نگهش دار تو سرت مثل آهنگ مورد علاقت و بدون قلب من یک استریو هستش که فقط برای تو میزنه

گفتاورد

سعی میکنم به چیزایی که میگم فکر کنم مثل قسمت خنده دار از تعریف یک خاطره ولی الان اونا منو نمی شناسن حتی توی روشنایی روز

گفتاورد
عکس

میدونستم که یه روزی میبینمت اوه، به هر شکلی که شده تو نگاه اولت من انرژی خورشید رو حس کردم من زندگیو تو چشمات دیدم

گفتاورد
عکس

ترانه هام رو برای کسایی نوشتم که بهم نگاه میکنن میگیرن چی میگم بهم روحیه میدن و منو احساس میکنن اما من نمیتونم احساسشون کنم...

گفتاورد
عکس

درون چشمای تو چیزی رو میبینم که باید باورش کنم دستات مثل شعله ان این درد رو ، شیرین ترین درد میکنن آمیتیست زیبای من

گفتاورد
عکس

دارم سقوط می‌کنم کم‌رنگ و پررنگ می‌شم دیگه کسی به من آسیب نمی‌زنه، چون کسی نیست ستاره‌ها میان بیرون تماشا می‌کنن که دارم غرق میشم همیشه هستن، دورم می‌چرخن و من میون اون ستاره ها تو رو میبینم ستاره ای که می درخشید مثل آمیتیست بنفش...

گفتاورد
عکس

من همه ی اشکامو گریه میکنم و این خیلی رقت انگیزه تو می تونی زیبایی باشی و من میتونم هیولا باشم

گفتاورد
عکس

دیر شده دنبال یه جای بهتر میگردم یه چیزی درون ذهنمه همیشه توی سرم یه فضایی هست

گفتاورد
عکس

من از وقتی شروع کردم (راهم رو) گم نکردم خنده داره که گفتی این پایان کاره، آره بعد من دوباره انجامش دادم، آره

گفتاورد
عکس

من خیلی وقت پیش تو جاده بهت گفتم من چیزی که اونا می‌خوانش رو دارم از هیچ چیزی فرار نمی‌کنم سربازاتون رو جمع کنید، بهشون بگین برا اومدنشون آمادم

گفتاورد
عکس

توی نقطه شروع منتظر میزارمت یه کد مورس بین خرابه ها، یه قول قدیمی دلیل اشک هام رو نمیدونم، دلیل کم خونیم من و تو، زیر قول نور ستاره ها مثل رویایی که در روحم حک شده دوباره اسمم رو بگو

گفتاورد
عکس

اوه، امیدوارم یه روز خارج از اينجا درستش کنم حتی اگه تموم شب یا صد ها سال طول بکشه یه جا برای قایم شدن میخوام، ولی نمیتونم یه جای نزدیک پیدا کنم میخوام که حس کنم زنده ام! بیرون از اینجا نمیتونم با ترس هام بجنگم آیا تنها بودن قشنگ نیست؟

گفتاورد
عکس

امشب قلمرو پادشاهی من در سردی فرو رفته می تونم احساس کنم که در حال محو شدن هستی از آشپزخانه تا سینک حمام قدم های تو منو بیدار نگه میداره

گفتاورد
عکس

یه خواب دیدم هر چی میخواستم رو داشتم ولی وقتی بیدار میشم تو رو کنارم میبینم و تو میگی، “تا وقتی که من اینجام، هیچکس نمیتونه بهت آسیب بزنه" :)

گفتاورد
عکس

من یه خواب دیدم خواب دیدن که هرچی میخوام رو دارم اگه بخوام راستشو بگم بیشتر شبیه یه کابوس بود برای اونی که براش اهمیتی داشته باشه فکر کردم پرواز کردن بلدم پس از پل گلدن گیت پریدم پایین اما هیچکس گریه نکرد من دیدم که اونجا بودن یجورایی فکر میکردم شاید براشون مهم باشه...

گفتاورد
عکس

اگه همه اینارو قبلا میدونستم، بازم انجامش میدادم؟ بازم انجامش میدادم؟ اگه اونا ميدونستن چیزایی که گفتن مستقيم تو ذهنم تاثیر میذاره به جاش چی میگفتن؟ اگه همه اینا رو بدونم بازم کارایی که میکنم رو ادامه میدم؟

گفتاورد
عکس

این برامون مقدر شده رقصیدن زیر نور ماه زل زدن به ستاره های درخشان در آغوش تو خوابیدن تا طلوع آفتاب خوابیدن تا نصف شب این برامون مقدر شده، مگه نه؟ درسته که الان نمیتونم درکنارت باشم ولی مطمئن باش یه جایی از زندگیم میبینمت یه جایی میتونم دست های بزرگت رو بگیرم مثل بچه ای که گمشده و تازه باباش رو پیدا کرده:)

گفتاورد
عکس

هر جا که بری، دنبالت میام فردای هیشکی قطعی نیست پس من هر شب جوری دوستت خواهم داشت که انگار آخرین شبه

گفتاورد
عکس

بچهه هاا سال نو مبارک باشه:) امسال هم گذشت و من هیچ موفقیتی کسب نکردم و این عجیب نیست اما خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم خیلی خوشحالم که اومدم به تستچی چون واقعا حالمو خوب کردین و من ازتون ممنونم:) امیدوارم به هرچی که دوست دارین برسین و ناامید نشین حتی اگه غیرممکن هم باشه مطمئنا بهش میرسین ممنونم ازتون کریسمس مبارک:)🌲✨ تقدیم به Luna, نیک، وینتر، ایوان، ناروپو، تازه کار، میکو، املیا، کاپیتان (بنی) و تمام کاربران تستچی:)

گفتاورد
عکس

میدونم تنها کسی نیستم که از کارایی که کرده پشیمونه بعضی وقتا حس میکنم که تنها کسی ام که هیچوقت اون کسی که فکر میکرده بشه، نشده

گفتاورد
عکس

خیلی وقت پیش ها، مردی خاص در روسیه زندگی میکرد اون بزرگ و قوی بود، در چشمانش شعله های درخشان بود بیشتر مردم با ترس و وحشت بهش نگاه می کردن ولی برای من جذاب و دوست داشتنی بود:)

گفتاورد
عکس

حس میکنم زندگیم داره به سرعت از جلوم عبور میکنه و تنها کاری که ازم بر میاد اینه که ببینم و گریه کنم...