خاطره
عکس

یه بار داشتم میراکلس لندن میدیدم که دیدم انگشتر گربه سیاه که دست مرینته صورتی بودش اول گفتم حتمی یه انگشتر دیگس اما بعد وقتی دزدیدنش دیدم دستش نیست و این نشون میده رنگ انگشتر با صاحبش عوض میشه راستی دیدین که لباسش تو سفر زمان زرد شد اون زیز لباسش یه لباس زرد پوشیده بود و شاید دلیلش این باشه

خاطره
عکس

سلام میخواستم خاطره اول دبستانم رو تعریف کنم کلاس اولی بودم پنج ساعت تو صف بودم همه اسم هارو گفتن جز من هیچی دیگه رفتم از تو جیبم اسم معلمم رو که مامانم گزاشته بود تو جیبم رو دادم به ناظم بعد صفم رو پیدا کردم اگه نمیدونید دو ساعت تو صف بدم