میم
نائومی 1 ماه پیش
عکس

توضیح ریز: توی زندگی قبلی این بنا خونه یا هرچیزی که توی موزه ها میبینین متعلق به شما بوده و مثل این بوده که داری مهمون به خونت دعوت میکنی😓( سطح میم-سخت )

میم
نائومی 1 ماه پیش
عکس

he's a princess 😏💓

میم
نائومی 1 ماه پیش
عکس

یه بار نصف شب منتشر شد مرسی

گفتاورد
نائومی 2 ماه پیش
عکس

هشت، هشت، هشت😞

میم
نائومی 3 ماه پیش
عکس

غم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

گفتاورد
نائومی 4 ماه پیش
عکس

باز و باز و باز فکر کردم فقط منم!

گفتاورد
نائومی 4 ماه پیش
عکس

مزخرف می‌گویند که به تعداد آدم‌ها ذهنیات و تصورات مختلفی وجود دارد. بشریت فقط یک ذهن و تصور دارد و همان هم دارد تیرگی می‌گیرد. – خنده سرخ ؛ لیانید آندری‌یف

گفتاورد
نائومی 5 ماه پیش
عکس

دارم تموم میشم

گفتاورد
نائومی 5 ماه پیش
عکس

اقای قاضی تسلیمم

گفتاورد
نائومی 5 ماه پیش
عکس

مرسی داداش

گفتاورد
نائومی 5 ماه پیش
عکس

نه اصلا کی گفته

گفتاورد
نائومی 5 ماه پیش
عکس

نگران نباش😞🙏

گفتاورد
نائومی 6 ماه پیش
عکس

سخنی بزرگ از نائومی: هیچ گاه بیکاری خود را صرف کار های پلید نکنید😏

گفتاورد
نائومی 6 ماه پیش
عکس

ارت جدیدم بود، یه تصویر ذهنی از شخصيت خیالی افتاد توی ذهنم و تصمیم گرفتم روی برگه دیجیتال پیادش کنم! هرچند هنوزم به اندازه کافی خوب نیستن☺️

گفتاورد
نائومی 6 ماه پیش
عکس

صدای خرد شدن استخوان های ضعیفش هنوز توسط آن هیولا در گوشش میپیچید..زمانی که به دست آوردن یک هدف برای زندگی مانند نبردی برای صلحی جهانی شده بود! و زمانی که این تحسین ها در گذشته تنها خنده هایی از سر انزجار بودند! آن نگاه های سردی که به او میشد، آن لگد هایی که هردفعه توسط آن هیولا دنده هایش را تک به تک خرد می‌کردند.. هیچ کس از او نپرسید..هیچ کس از او نپرسید تمامی این هارا برای چه تحمل کرده است..او فقط در حسرت کمی عشق مانده بود...!' @"او‌چیزی‌بیش‌از یک‌سگ‌وفادار‌‌برای‌صاحبش‌نبود"

گفتاورد
نائومی 6 ماه پیش
عکس

گلی که طلسم شد برای همیشه به باغبان عشق بورزد، باغبانی که نه اسمش را میدانست، نه چهره اش را دیده بود، و نه حتی یک کلمه با او حرف زده بود، این عشق مانند یک شهاب سنگ بر دیوار‌ه های خانه قلب گل فرود آمده بود و هرچه بود و نبود را نابود کرده بود، باغبان تنها نور امید گل بود که هرلحظه کمرنگ تر میشد، اگر عشق آن دو، دوطرفه نباشد چه؟ اگر باغبان حتی جواب عشق گل را ندهد چه؟ گل باید چه کند؟ ادامه دهد؟ قطع کند؟ بماند؟ برود؟ تمام سوال های گل بی جواب مانده بود، زیرا در آن اتاق خالی، نه جنگلی بود و نه باغبانی.

گفتاورد
نائومی 7 ماه پیش
عکس

روزی روزگاری گلی روی یک بوم نقش بست گل تنها بود به او درختی دادند که سایه ای بر او بیاندازد اما باز هم گل تنها بود به او چمنی دادند که خود را روی آن راحت کند اما باز هم گل همچنان، تنها بود از آن دور دست ها آفتابی بر او می‌تابید و گنجشکی تنها برای او می‌نواخت. در ظاهر همه چیز بهشت بود، اما نه برای گل، زیرا او همچنان تنها بود.

گفتاورد
نائومی 7 ماه پیش
عکس

درحالی که همچنان افکارش را همراهی میکرد، ناگهان سایه ای کور کننده روی خود احساس کرد، آن چه بود؟ هنوز برای سفر خورشید زود بود، سرش رابالا برد و مردی را دید، این چه بود؟ این که بود؟ قبل از اینکه حتی به خود بیاید دستانی گرم و پینه بسته ای را دور خود حس کرد، مانند نوازشی خشن بود که اورا از تمام افکار خود بیرون میراند، چشمان گل روی صورت تار مرد چسبیده بود، چهره مرد نامعلوم بود...اما..احساسی که بهش میداد واضح تر از هر مجهولی بود...

گفتاورد
نائومی 7 ماه پیش
عکس

اینم همینجوری کشیدم ولی خب گفتم بزار بزارمش💪🏻

گفتاورد
نائومی 7 ماه پیش
عکس

آرت مناطق محروم، نه واقعا، از سر بی حوصلگی کشیدمش😭🤣

گفتاورد
نائومی 7 ماه پیش

دلم می‌خواد بروم جایی که واقعا جای خودم باشم. آنجا که با من جور در بیاید؛ ولی هیچ جا جای من نیست. من زیادی‌ام. @ تهوع ؛ ژان پل سارتر

گفتاورد
نائومی 7 ماه پیش

من نمیتوانم به تو بفهمانم، نمیتوانم به کسی بفهمانم که در من چه میگذرد؛ من حتی نمیتوانم آن را برای خودم توضیح دهم. @ کافکا

گفتاورد
نائومی 7 ماه پیش

سرگشته، گمشده، در دریا، خلاف جهت، گمراه، آواره، پریشان، گیج، بی‌خانمان، برگشته. من با این واژه‌های مرتبط ارتباط دارم. این کلمات سکونتگاه منند، تنها سرپناه امن من. @ همین حوالی ؛ جومپا لاهیری

گفتاورد
نائومی 7 ماه پیش

تنها وضعیت وح.شتناک‌تر از کوری این است که تنها فرد بینای جمع باشی. @ کوری ؛ ژوزه ساراماگو