خاطره

یه بارم کمرمون درد می کرد رفتم دکتر گفت سوزن زدی گفتم بله گفت بخواب اولی رو زد هیچی نگفتم دومی زد سوم و... اومدم بگم دکتر چیکار میکنی؟ یهو دیدم تب سوزنی میکرد من عه !!!! جوجه تیغی شدم من=😀 دکتر=🤦‍♂️ بابام =😶 مامانم=😑

خاطره

من ۹ سالم بود مدرسه ۴ نفره رفته بودیم تو یک دستشویی چون من گوشی آورده بودم یهو عنکبوت دیدیم هیچی .گوشی افتاد تو توالت بقیه اومدن گفتن ۴ نفره تو یک دستشویی چیکار می کردین