خاطرات خیلی عجیبنا ! گاهی میخندیم به یاد روزایی که گریه میکردیم و گاهی گریه میکنیم به یاد روزایی که میخندیدیم ...
خاطرات خیلی عجیبنا ! گاهی میخندیم به یاد روزایی که گریه میکردیم و گاهی گریه میکنیم به یاد روزایی که میخندیدیم ...
اگه بخوام بگم بلوغ فکری از کجا شروع میشه میگم : ( یه روز آدمایی که میترسیدی از دستشون بدی رو خودت از زندگیت حذف کردی . ) کیا مث من تجربشو دارن ؟ :)
اینو از من همیشه به یاد داشته باشین : کلمات هیچوقت نشون نمیدن که چقدر به دیگران اهمیت میدی ! مستربین رو یادتونه ؟ هیچوقت حتی یه کلمه هم حرف نزد اما هرگز تدی رو تنها نزاشت ... :)
عجیب نیست ؟ یک کتاب بعد از چندبار خوانده شدن چاق تر میشود! انگار چیزی لا به لای صفحات باقی مانده! چیزی مثل احساسات ، افکار ، صداها ... ❤️ 0 💬 0 وضعیت: بررسی
یه سکوتی هست که مال بعد از شنیدن یه سری از حرفاییه که نباید میشنیدی ! حس عجیبیه ! بیرونش سکوته ولی از درون هی صدای شکستن میاد :)
دلم میخواد برای یه بار هم که شده نباشم ، کسی حضورمو حس نکنه . دلم میخواد روزی کسی با دیدن چیزی یاد من بیوفته و با خودش بگه ( چرا نیست ؟ چرا رفت ؟ )
منتظر چیزی نیستم ، شوق چیزی را ندارم . هرآنچه که روزی برایش شور و ذوق نشان میدادم ، اکنون بی معنی و پوچ به نظر میرسد . انگار ناگهان از هر نوع اشتیاق و رغبتی تهی شده ام ..!