
Oh empty note Shadows of my past Made it to the end How could I ever know you? When you are miles and miles away How could I forgive myself? How blind and scared I was

این تهی شدن های بی انتها من خیلی چیزها را از شما می گیرند شاید مشکل من سرنوشت یا لبخند تو باشد چیزی در آن وجود دارد، کسی در هیچ چیز نیست Zamansız bu tükenişlerimin Senden çok şey götürüşleridir Benim derdim belki kaderimdendir, gülüşündendir Varda bir yok, yokta biri var گریه من گاهی آهنگ است گاهی اوقات درد در قفسه سینه ام وجود دارد من نمی گویم، آنها به هر حال نمی شنوند مرا ببوس، طعم خون را روی زبانم می چشم..

رد پای مهربانی نیست...نیست من تمام کوچه را گردیده ام سالها از بس که خوش بین بوده ام... هر کلاغی را کبوتر دیده ام وزن احساس شما را بارها... با ترازوی خودم سنجیده ام بی خیال سردی آغوشها... من به آغوش خودم چسبیده ام