«و من... شیفته سکوت خیال انگیز انتهای شبم!» ️
اینا رو گوش بدی بردی •به کسی که به تو اهمیت نمیده،اهمیت نده •توقعتو از دیگران به صفر برسون،صفر مطلق! •هر کسی رو نتونستی با سکوت ادب کنی،به زمان بسپار تا روزگار ادبش کنه... •هر کسی که ارزش تو رو ندونست راهتو ازش ج دا کن و یا در ذهنت کمرنگش کن
یه تعریف قشنگی از دلتنگی شنیدم، میگه: دلتنگی یعنی صدای کسی که دوستش داری رو بشنوی، ولی وقتی سرتو برگردونی کسی رو نبینی، همینقدر غم انگیز....
قسمت تلخ زندگی اونجاست که مجبوریم زندگی رو بدون آدمهایی که دوستشون داریم ادامه بدیم...
از صدای گذر آب چنان میفهمم تندتر از آب روان عمرگران میگذرد زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست آرزویم اینست آنقدر سیر بخندی که ندانی غم چیست
اﻣﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻭ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﻏﺬﺍ ﺩﺍﺩﻡ، ﻧﺎﻣ ﺮﺩﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻃﻮﻟﺶ ﺩﺍﺩﻥ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻏﺬﺍ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﻥ، ﺑﻪ ﯾﺎﺭﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺗﻮ ﻫﻤﻮﻧﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﻏﺬﺍ ﺑﯿﺎﺭﯼ؟ ﻃﺮﻑ ﮔﻔﺖ : ﺁﺭﻩ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﮕﻪ. ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﺎﺷﺎﻟﻠﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﯼ؟ ! ﻃﺮﻑ ﺗﺎ ﺩﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﺩﻭﯾﺪ. ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻋ ﺼﺎﺏ ﻧﺪﺍﺭﻥ 😂😂
می دونی چرا کلیه هیچ وقت به جزییات توجه نمی کنه؟ . . چون دیدش خیلی کلیه. 😂🤣🤣🤣 😂😂🤪😄
حیف نون میره قهوه خونه میگه : قهوه لیوانی چند ؟؟ میگن : ۵ تومن ، میگه : شکرش چند ؟؟ میگن : اون مجانیه 😊 میگه : ۲ کیلو شکر بده 😐😐😂😂😂 😂😂😐😄😂😂
ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ... ﭘﺴﺮﯼ! ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺮﮐﺖ ﻗﺴﻢ😐 ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﮐﺘﺸﺎﻓﺎﺕ ﺩﯾﮕﻪ😂😂😐😄😂😂
میدونید چرا سرعت رشد ناخن از مو بیشتره؟! خودمم نمیدونم ...😐 تا ندانستنی دیگر خدا یارو نگهدارتان ... 😁😂 😂😂😐😄😂😂
سلامتی استادی که سر جلسه امتحان دید برگم سفیده، اومد در گوشم گفت: نگران چی هستی؟ اسمتو بنویس، بقیش با من! ولی حیف. 😔 بیدار شدم، بقیه خوابمو ندیدم... 😃🤣 😂😂😐😄😂😂
من نصف عمرم دارم در یخچالو باز میکنم بدون اینکه بدونم اصلا چی میخام بخورم اونوقت طرف میگه میخای تو زندگیت چیکار کنی؟! ، هدفت از زندگی چیه؟! :))) 😄😂😂😂😂😐
یادتونه تابستونا تو راه مدرسه یخمک میگرفتیم از وسط نصف ش میکردیم میخوردیم...😌 چرا الکی میگید آره آخه مگه تابستونا مدرسه باز بود 😅😂😂😂😂😂😂😂
تا حالا فقط یه بار تو قرعهکشی برنده شدم ... اونم بعد شام قرعهکشی کردن سر اینکه کی ظرفارو بشوره، اسم من دراومد 😐😂😂
فقط اونجا که برمیگردی نگاش کنی و میبینی اون خیلی وقته بهت زل زده بله درست فک کردین مراقب امتحانو میگم😐😂
ساعت 5 صبح واسم پیام اومد با بدبختی از زیر پتو دراومدم و یه چشممو باز کردم دیدم نوشته بازار فرش ایرانیان شعبه دیگری ندارد انقد خوشحال شدددم که نگو ، همش فکر میکردم یه شعبه دیگه دارن و به من نمیگن:)))
خوابیده بودم چشمامو باز کردم دیدم خاله ام و همسایمون بالا سرم وایسادن ، ترسیدم ، تا اینکه شنیدم مامانم بهشون میگه این همون پتوییه که بهتون گفتم تو حراجی خریدم😂😂😂😂😂😂😂😐😂😂😂😂😟😂😂😂😂😂😂😂