نذر کردم اگه دندونم خوب بشه غذای چند تا نیازمند رو بخورم

دو ثانیه بعد از اینکه بهم گفتن بالا چشمت ابروعه:

پنیر و سبزی

محتوای سرچ گوگل مامانم:

«سقوطی مبهم در میان اقیانوس طوفانی مغز.» ‌

فردا تو میری سرکار و من میخوابم.

حال و احوالم این روزا:

ذات مادر ایرانی :

به قول پوتک: اگه دوست داشت هیچ وقت نمیزاشت فک کنی دوست نداره:(

به تابستون سلامی دوباره کنید ، امتحانات داره تموم میشه ، میشینیم زیر کولر چایی میخوریم

من چه گناهی کردم؟ حداقال اون رنگ ها ...

هر کس به اندازه ضربه هایی که خورده، تنهایی اش را محکم تر بغل میکند. -آلبر کامو

خب آدم باید اینجوری باشه:

تا حالا شده به یکی از فامیلات نگاه کنی و باورت نشه که تو واقعا با همچین آدم احمقی ژن مشترک داری؟

یک اوتاکو میدونه اون کیه

دانشمندا گفتن لقمه رو ٣٢بار بجوين یبار اومدم امتحان کنم لقمه اولو که خوردم مامانم سفره رو جمع کرد

فاز مادر پدر ها رو نمیدونم ، صد تا عکس از مون میگیرن ولی وقتی پروف میزاریم میگن چرا این عکس و گذاشتی اگه بگیم یکی دیگه بزاریم چطوره ؟ میگن اصلا نزار خدایی چرا عکس بگیریم؟!!

پاکن و هم سوراخ کردیم

چقدر رکه انشاالله نصیب کسی نشه

چقدر با مرامه

انقدر شانس نداریم

وضعیت من وقتی میبینم کراش کلاس نهمی دوستم میاد:

خواهر نداشتم به روایت تصویر:

خب باید بری لباس عروس انتخاب کنی