خاطره

هفت سالم بود خیلی خ.نگ بودم چون میخواستم با یه اسپری استخر تو خونه درست کنم بعد تلوزیون مونو سوزوندم درست وقتی که خواهرم می‌خواست به دنیا بیاد مامان بابام کلی تو خرج افتاده بودن😂😂😂

خاطره

یبار رفته بودیم کیش بعد رفتیم دریاش پاراسل سوار شیم خب حدود ۱۲ نفر اونجا بودن و ما نفر یکی مونده به آخر بودیم بعد نوبت ما شد رفتیم بالا اومديم پایین قایق برای اینکه نفرای آخر برن هوا قایق خیلی تند رفت و منی که صبحونه انواع چیزهای شکلاتی خورده بودم خلاصه گلاب به روتون همه چیزو بالا اووردم و یه چیز قهوه ای مانندی اومد بیرون خلاصه برگشتیم تهران و برای خالم تعریف کردیم خالم گفت اعصای بدنت جا به جا شده بوده اشتباهی از دهنت اومده بود بیرون🎀😦

خاطره

یه بار رفته بودم استخر استخره سرسره داشت بعد من رفتم سرسره رو سوار شم دفعه اول یه جوری رفتم ته استخر که دخترخالم اومد نجاتم داد دفعه دوم که رفتم غریق نجاته بلند شد تا من اگه این بار بد رفتم منو نجات بده🫣🫣