
به نقطه ای از زندگی رسیدم که هیچ تسلطی به افکارم ندارم و همهی اون فکر ها در حال خوردن مغز منن و من کاملا ناتوان دارم ازشون پیروی میکنم. 『 💔 』
به نقطه ای از زندگی رسیدم که هیچ تسلطی به افکارم ندارم و همهی اون فکر ها در حال خوردن مغز منن و من کاملا ناتوان دارم ازشون پیروی میکنم. 『 💔 』
اما اگر از من بپرسند: چه دستاوردی از روزهایی که گذشت داشتی؟ میگویم: توانستم زنده بمانم در روزهایی که حتی نفس کشیدن هم برایم ناممکن بود.
تو را دوست داشتم، چنان که گویی تو آخرین عزیز من بر روی زمینی، و تو رنجم دادی، چنان که گویی من آخرین دشمن تو بر روی زمینم . 🥀🫀
گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی نفسی برای ماندن در کنار او نخواهی داشت. پس با کسی بمان که نصف راه را به سمتت دویده باشد. عباس معروفی
درد دارد قلبم اما نمی دانم از کدام زخم از آن یکی که آشنا ترین فرد زد یا آن که غریبه ی در حال عبور زد غمیگنم اما نمی دانم به خاطر کدام درد ان که ندارم آینده ای برای خودم یا ان که ارزوی هایم رفته از دست دلم شور می زند و غوساست در دلم اما نمی دانم به خاطر فردای بدتر است یا حالی که در گرد باد گیر کرده است فقط می دانم تسکین همه ی ان ها مرگ است
دردی که تورو نکشه، قویترت نمیکنه. تروما میشه و دیدتو نسبت به همه چیز و همه کس عوض میکنه.💔
آسمان تاریک و تاریک تر می شود سیاهی و کبودی در رقابتند اما ستاره ها هنوز برای تو میدرخشند _کتابخانهی نیمه شب
آنقدر که از دست دادن چیزی ما را افسرده میکند، از داشتن همانچیز احساس خوشبختی نمیکنیم، این ذات آدمیزاد است . #ژان_پل_سارتر