ایده

بچه ها یه ایده. من حدیدا میخوام یه داستانی بنویسم بعد همونا رو براتون بزارم بعد نظر بدید تغییر بدم ادامه بدم و... ژانرشم درامه اسمشم "اتاقی از ذهن من" عه. نظرتون؟

خاطره
عکس

یه بار جلسه های اول دوم ویلنم بود، به زور داشتم ارشه رو میگرفتم دستم بعد نوکش رفت تو چشم استادم😂

خاطره
عکس

هعی یه جوجو هلندی داشتم دخمل بود غذا نمیخورد بی حال بود بعد یه روز بغل کردمش بعد دیدم داره بال بال میزنه زنگ زدم به دوستم و بابامو اینا بعد گفت میخواد پرواز کنه بعد دیدم تکون نمیخوره گرفتم بغلم گریه کردم😭😭اینم عکس روزای اخرش بود😓

میم
عکس

هیچی فقط میخواستم بگم... قراره بازم صبحمونو با "مامان ۵دقیقه دیگهه" شروع کنیم🤭