
سخنی بہ آنهایی کہ قلبمان را شکستند زخمهای شما مارا خشک نکرد بلکہ سبز تر از همیشہ جوانہ زدیم :)🌷

سخنی بہ آنهایی کہ قلبمان را شکستند زخمهای شما مارا خشک نکرد بلکہ سبز تر از همیشہ جوانہ زدیم :)🌷

چنان گریستم که هرگز در تمام عمر نگریسته بودم؛ در میان گریه گفتم:آن ها نمی گذارند، نمیتوانم آدم خوبی باشم .

بزرگتر از احساساتت باش. این رو من از تو نمیخوام، زندگی میخواد. وگرنه احساسات مثل سیل تو رو از جا می کنه و می بره! - خشم ، فیلیپ راث

تازه میفهمیدم رویا از جایی میآید و واقعیت از جایی دیگر. رویا مال دیگران است و واقعیت مال خودمان! رویاها مشترکاند اما موقع رو به رو شدن با واقعیت تنهای تنهاییم... - ماه کامل می شود/فریبا وفی

سختترین لحظهی زندگی وقتیه که میفهمی کسی که بهش تکیه کرده بودی، خودش دلیل سقوطته ... +البته بعدش میفهمی که اونم سخت نبوده و زندگی هنوز ادامه داره ؛

« درد بیدرمان من ای کاش تنها مرگ بود ای بسا دردا که پیشش «مرگ» باشد مرهمی » -شیرازی

همه چیز به بهترین چیز تبدیل میشود و اگر چیزی خوب پیش نمیرود به خاطر آن است که به پایان آن نرسیده اید. - دومینگوس سابینو

از چیزی هراس دارم که هرکس آن را ببیند فورا گزارشش را مینویسد و اخبارش را پخش میکند. آنچه که کودکی من آمیخته با آن و نوجوانی من دردش را به گوشت تن میخرد و لحظه به لحظه آن را ثبت میکند. کیانوشت ؛

زمـانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت، ك قیمتم بشناسند به امتحان سکوت، مـنی ك خاک نشیـن بودم از تجلی عشق گذشتهام ز فلک هم به نردبان سکوت صفای این چمن از مرغهای دیگر بپرس.. ك من خزیدهام اکنـون به آشیـان سکوت! معینی کرمانشاهی

مهم نیست چقدر پر مشغلهای، باید زمانی برای کتاب خواندن پیدا کنی ـو یا اینکه خود را در محاصرهی نادانی خواهی دید .. ــ کنفوسیوس .

من ماندم و یك حسرت و یك قصهیکوتاه من ماندم و یك خنده و یك گریه و یک آه فرق است میان من و تو، ساده بگویم . . من بندهی مضمونم و تو بند قوافی

میروم شايد فراموشت كنم، با فراموشی هم آغوشت كنم، میروم از رفتنم دل شاد باش از عذاب ديدنم آزاد باش . . گر چه تو تنهاتر از من میروی آرزو دارم شبی عاشق شوی! آرزو دارم بفهمی درد را . . تلخی برخورد های سرد را...

کاش ، بارانی ببارد قلبها را تر کند . بگذرد از هفتبند ما ، صدارا تر کند قطرهقطره رقص گیرد روی چتر لحظهها ، رشتهرشته مویرگهای هوا را تر کند . بکشند درهم طلسم کهنه این باغ را ، شاخههای خشک و بیبار خدا را تر کند . مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت ، سرزمین سینهها تا نا کجا را تر کند . چترهایتان را ببندید ای به ساحل مانده ها شاید این باران که میبارد شما را تر کند . ! ))

اما به هر ترتیبی همیشه تمام تقصیرها به گردن من است و آنچه بیشتر از همه آزارم میدهد این است که بی هیچ تقصیری مقصر شناخته میشوم. یادداشتهای زیرزمینی ؛ داستایوفسکی

آنچنانم که دلی نیست هوایمبکند یا که زخمم بزند یا که دوایمبکند چون درختی که رها گشته به راهی متروک هرکه آمد نفسی تازه به پایم بکند خلوتی دارم و با خویش به صحرا زده ام پشت من هیچ لبی نیست دعایم بکند حسینوصالپور

این زمین خانهی حیرانی نیست غیر یك شوخی کیهانی نیست من و بیهودگیام یك چیزیم هر دو از بار جهان سرریزیم - احسان افشاری