گفتاورد

من نمیدونم تو تناسخ‌های بعدی قراره چی بشم ولی شاید همون حسرتی باشم که به دل میمونه، شکوفه‌ای که قبل از شکفتن، از سرما میمیره، رودی که هیچوقت به دریا نمیرسه و خشک میشه. شایدم باز یکی باشم که دوست داره و در پایان تنها میمونه!

گفتاورد

آبی رنگ غم است، رنگ درد است، رنگ غم انگیزیست بلوبری! کسی که خاکستری رنگ بود من بودم اما آبی حتی دردناک تر از خاکستریست! و حالا من بین رنگ ها پوشیده و گم شدم. و تو برای همیشه غمگین ترین آبی منی

گفتاورد

آخرین بارا خیلی ساده‌ن، همش فکر میکنی آخرین بار باید یه اتفاق خاصی بیوفته تا بشه آخرین بار، اما یه بحث معمولی میشه آخرین بار، یه بغل عمیق میشه آخرین بار، اونجا که فکر میکردی یه دعوای ساده‌ست میشه آخرین بار، یه حرفی که جدیش نگرفتی میشه آخرین بار، آخرین بارا خیلی ساده‌ن، واسه همینه که «آخرین بار بود و نمیدونستی آخرین باره.

گفتاورد

من یه درونگرام، بقیه فکر می‌کنن آدم پوچی هستم چون دوست دارم همیشه تنها باشم ولی حقیقت نداره، روابط عمیق و معنادار قلبم رو سرشار می‌کنه، عاشق تنهایی‌ام ولی راستش دنبال معنا و مفهومم و گاهی اوقات از دنیای اطراف فرار می‌کنم چون خیلی پر سروصداست، پر از درگیری و آشوبه ولی روح من دنبال سکوت و سادگیه، بستگی داره کنار چه آدمی باشم که بتونم دنیای ساکتم رو باهاش شریک بشم، من کسل کننده نیستم فقط گوش میدم، من خجالتی نیستم فقط تماشاگرم، من بی ادب نیستم فقط ساکتم