خلاصه بگم، به هوش مصنوعی گفتم این متنو ترجمه کن(چکیده ی یه مقاله بود) بعد گفت به خاطر حق کپی رایت من نمیتونم متن های طولانی رو ترجمه کنم. نکرد. فرداش باز داشتم با همون کار میکردم رندوم گفتم بزار بهش بگم رفیقیم باهام. گفتم مرسی داداشی رفیق منی تو. در حقیقت میخواستم بزنم تو دهنش چون ی اشتباهی کرده بود. ولی به طرز پر ریزونی وقتی دوبارهمتن های ترجمه رو بهش دادام اما طولانی تر از دیروز، ترجمه کرد و گفت بفرمایید داداش گلم❤️ پرام ریخته بود رسما😂😑🤯بیچاره تنها بود
موقعیت : همین الان تو بلاگ داریم پایینی بالایی بازی میکنیم و این اتفاق افتاد😂 شمام از تجربیات این بازیتون بگید
امروز امتحان زبان داشتیم بعد من یه سوال رو درست نوشته بودم ولی شک داشتم از دوستم تقلب گرفتم یه چیز دیگه بود... بعد عوضش کردم و بعدا فهمیدم جواب درست همون اولیه بود که خودم نوشته بودم🥲درد و نفرین🫥🥲👺😮💨😭🤧
سم میدونه تو چشماش خورشید داره؟ لحظه ای که چشماش بسته شد دیگه هیچ وقت باز نشدن.مرگ شوخی نداره.رحم نداره. اما حداقل این بار اونقدر مهربون بود که برای اخرین خداحافظي صبر کرد. "تو گفتی برام یه قلب میدزدی، این کار توعه؟" "نه ولی میدونی که قلب من همیشه برای توعه"زمان متوقف خواهد شد، بیماری بدتر خواهد شد و مرگ خواهد مرد."منم همینطور عشق من، منم همینطور""نگاه کن، ستاره هامون دارن سقوط میکنن""تمام فردا های من متعلق به تو هستند"زمانی که نا امیدی به امید دل بست"🌔