خاطره

نه نه من خوبم فقط دیروز نزدیک بود تو باشگاه زانوم بشکنه و در بره و کمرم بشکنه،چیزی نیست🤡 پ.ن:همینکه نشکسته خودش خیلیه🤡
نه نه من خوبم فقط دیروز نزدیک بود تو باشگاه زانوم بشکنه و در بره و کمرم بشکنه،چیزی نیست🤡 پ.ن:همینکه نشکسته خودش خیلیه🤡
اما من هیچوقت لبخند گرمش صدای خنده هایش چشمانش یادم نمیرود وقتی دست هایش را در دستم میگرفتم آنها مثل برف سرد بودند...روزی از او پرسیدم:چرا دست هایت همیشه سرد است؟ آرام خندید و گفت:نمیدانم شاید روزی فهمیدم و چندروز بعد همان دستان زیبا و شکننده اش را دیدم،او موهای آبی دستانش را قطع کرده بود و برای همیشه رفته بود او می گفت:اگر من قبل از تو مر**دم و تبدیل به فرشته شدم خودم همیشه از تو مراقبت خواهم کرد و محافظ تو خواهم بود و اگر تبدل به شیطان شدم بازهم محافظ تو خواهم بود _خودم