

چه خوشمان بیاید چه نیاید، احساسات جریحهدارشده خودبهخود التیام پیدا نمیکنند. اگر مدیریتشان نکنیم، مثل بدهی رویهم تلنبار میشوند و بالاخره مهلت پرداخت و تسویهحسابشان سر میرسد. همهفنحریفشدن در احساسات - مارک براکت
چه خوشمان بیاید چه نیاید، احساسات جریحهدارشده خودبهخود التیام پیدا نمیکنند. اگر مدیریتشان نکنیم، مثل بدهی رویهم تلنبار میشوند و بالاخره مهلت پرداخت و تسویهحسابشان سر میرسد. همهفنحریفشدن در احساسات - مارک براکت
دوست دارم تو رویا فرو برم. موسیقی گوش کنم. و وقتی موسیقی گوش میکنم، صدای سکوت اطرافم رو بشنوم. بعدشم دوست دارم کتاب بخونم، دیوانه وار، تا تمام زندگیهایی رو که من نتونستم بشناسم تجربه کنم. مهمانسرای دو دنیا - امانوئل اشمیت
تنها محبت است که کهنه نمیشود. همه چیز طراوت خودش را از دست میدهد. تازگی همهچیز، به کهنگی و پوسیدگی میگراید. زیباترین چهرهها، زیر چروکهای پیری دفن میشود. گرد تیرۀ پیری، درخشندهترین چشمها را از لوندی و فطانت می اندازد. ولی محبت... نه! بیهودگی - احمد محمود
اگه ۱۰۰ تا مورچهی قرمز رو با ۱۰۰ تا مورچهی سیاه بندازی تو یه شیشه ، هیچ کاری باهم ندارن تا وقتی که شیشه رو تکون بدی! اونموقع شروع میکنن به کشتن همدیگه! قرمزها فکر میکنن سیاهها دشمنن و سیاهها هم فکر میکنن قرمزها دشمنن! اما دشمن واقعی اونا تویی که شیشه رو تکون دادی. تو دنیای ماهم همین اتفاق میفته! دوستیها، رابطهها و حتی زندگیهای زیادی فقط بخاطر حرفهای اطرافیان خراب شده. قبل از اینکه به جون هم بیفتیم باید از خودمون بپرسیم کی داره شیشه رو تکون میده...
دقت کردین جملات وارونه چطوریه؟ ((گنج))((جنگ)) می شود، ((درمان))(( نامرد)) و ((قهقهه))((هق هق))!!! ولی ((دزد)) همان ((دزد)) است. ((درد)) همان ((درد)) است و ((گرگ)) همان ((گرگ))... اری نمیدانم چرا ((من ))((نم)) زده است و ((یار))((رای)) عوض کرده است، ((راه)) گویی ((هار)) شده، و ((روز)) به ((زور)) میگذرد، ((اشنا)) را جز در ((انشا)) نمیبینی و چه ((سرد)) است این ((درس)) زندگی، اینجاست که ((مرگ)) برایم ((گرم)) میشود چرا که ((درد)) همان ((درد)) است...