
میدونید بیشترین خدمت رو به بشریت کدوم یکی از لبنیات ها کرده؟ ماست! چون همیشه میگن خدمت از ماست
میدونید بیشترین خدمت رو به بشریت کدوم یکی از لبنیات ها کرده؟ ماست! چون همیشه میگن خدمت از ماست
میدونی اگه یکی خوابش سنگین باشه چی میشه؟ تختش میشکنه میدونین اگ تو مسابقات شن بازی نفر اول بشی بهت چی میدن؟ کاپشن
یادآوری خاطرات تلخ گذشته اغلب کار معقولی نیست. این خاطرات مثل مینهای خنثینشدهای هستند که در میدان وسیعی دفن شدهاند؛ میدانی که دور تا دور آن سیم خاردار کشیده شده است. با این حال هر لحظه ممکن است از سر بدشانسی و بیاحتیاطی محض کسی برود آن طرف سیمها و یکی از آنها منفجر شود و زندگی را -که خیلی هم چیز معرکهای نیست- حداقل برای مدتی، از آنچه هست تحملناپذیرتر کند. بخشی از کتاب «بهترین شکل ممکن»
ﺍﻭﻣﺪﻡ ﮐﺎﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯﻣﻮ ﺑﻨﺪﺍﺯﻡ ﺑﺮﺍ ﻓﺮﺩﺍ… ﺑﻠﻨﺪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﭘﺲ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﻧﻘﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﺍﻻﻥ رفتم کبابی چلو کبابش شیرین بود! گفتم آقا چرا شیرینه کبابتون؟ گفت پیاز گرونه موز چرخ کردم!
داستانها ارزش اخلاقی بسیار دارند چرا که به ما تجربۀ خیالی/ غیرمستقیم زندگیهای دیگر را میدهند -تو گویی ساکن زندگی کسانی دیگر میشویم. از این جهت، داستانها میتوانند تجربۀ زندگی را در ما وسعت بسیار بخشند. داستانها به ما دریچهای میدهند که رو به روح و جان انسانهای دیگر گشوده میشود، یا میکروسکوپی که با آن عملکردهای درونی ضمایر درون دیگران را رصد میکنیم بیآنچنان مزاحمتی برایشان. تکه هایی از کتاب «زندگی خوب»
میدونین وقتی مایع ظرفشویی ها حوصلشون سر میره چیکار میکنن ؟ کف پارتی میگیرن اگه میخواین خوابتون ببره باید بیدارتون ببازه میدونی چرا ماهی ها ازدواج نمیکنن؟ چون پولکی ان
میدونی وقتی لوازم تحریرا بیماری روحی پیدا میکنن کجا میرن؟ میرن پیش روان نویس میدونی اگه یه شیرینی فروشی آتیش بگیره چی میشه؟ تر و خشک باهم میسوزن
میدونی چه چیزهایی رو موقع صبحانه نباید خورد ؟ ناهار و شام میدونین به کسایی که پایه گل کشیدنن چی میگن؟ گلپایگان
میدونین قدیمیترین حیوون چیه؟ گورخر چون سیاه سفیده میدونین چرا تو جعبه میوه ها روزنامه میزارن؟ چون وقتی میوه ها تو انبارن حوصلشون سر نره
یادگیری زبان بیش از آنکه به خاطرهای از بهشت شبیه باشد، به طرد نخستین شبیه است؛ تبعید ناخواسته و خاموش به داخل نیستی موجود در قلب همۀ چیزهایی که بر آنها اسم میگذاریم. شاید یادگیری حرف زدن کشف قدمبهقدم این باشد که ما نمیتوانیم هیچچیزی دربارۀ هیچچیزی بگویم. بخشی از کتاب «اگر به خودم برگردم»
میدونی چرا لاکپشت ۱۰۰ سال عمر میکنه ؟ چون سرش تو لاک خودشه میدونین چرا آلمینیوما زنگ نمیزنن ؟ چون شارژ ندارن میدونین ماهیای خواهر همدیگرو چی صدا میزنن ؟ آبزی
میدونی اگ یه فیل بره بالا درخت چی میشه؟ یه فیل از رو زمین کم میشه میدونی وقتی ماهی ها غذا میخورن چی میشه؟ سفره ماهی میاد جمع میکنه
میدونی اگه حیوانات نادرو شکار کنیم چی میشه؟ نادر ناراحت میشه میدونین چرا پرستوها پرواز میکنن ؟ چون اگه پیاده برن خسته میشن میدونی اگه دوتا تیر آهن دعواشون بشه چی میشه ؟ میرن پیش پیراهن تا مشکلشون حل بشه
دوزخ موجودات زنده چیزی نیست که آمدنی باشد؛ اگر دوزخی باشد، هماکنون آمده است، دوزخی که ما هر روز آن را زندگی میکنیم، دوزخی که ما از با هم بودن میسازیم. دو راه برای گریز از رنج دوزخ هست؛ اولی برای بسیار کسان آسانتر است: دوزخ را بپذیرند و طوری با آن یکی گردند که دیگر از دیدنش عاجز شوند. دومی پرخطر است و مراقبت و دلنگرانی دائمی میخواهد: بگردند و بیاموزند که چه و که، در دل دوزخ، از دوزخ برکنار است و آنگاه به یاریش بشتابند و به او مجالی دیگربار دهند. تکه هایی از کتاب معروف «شهرهای ناپیدا»
امروز 50 متر دنبال تاکسی دویدم.بعد راننده نگه داشت. گفت میخوای سوار بشی ؟؟ گفتم نه داداش فقط میخواستم بگم که سفر خوشی رو برات آرزو کنم
میگن : اسمت چیه ؟ میگه : SUN OF GOD BETWEEN TWO WATER OF ORIGINAL میگن : یعنی چی؟ میگه : شمس الله میاندوآبی اصل
رخت تا در نظر میآرم ای دوست خودم را زنده میپندارم ای دوست ولی چون تو برفتی یار فایز بگو این دل به کی بسپارم ای دوست شعری از فایز دشتستانی 🌄🌅🌆🌇🏙🌃