
بعد میگن برا چی خانم مرادی معلم مورد علاقته این خانم معلم ادبیات ماست و اینو فرستاده تو گروهمون:)
بعد میگن برا چی خانم مرادی معلم مورد علاقته این خانم معلم ادبیات ماست و اینو فرستاده تو گروهمون:)
هرچه دیگران از زیبایی ی عشق میگفتند من بیشتر از این پدیده ی ناخوشایند متنفر میشدم هرچه عشق در داستان ها زیبا و وصف نشدنی باشد اینجا واقعیت است و با هر عشق خیانت دعوا و مرگ هم به همراه میآید اما در آخر این یک نظریه ی نامحبوب است ولی دوروتی کوچولو ی ۶ ساله تصمیم گرفت تا ابد به تنهایی شاد باشه و هنوز که هنوزه بعد از ۸ سال به تصمیم خود پایبند است زیرا برای او همان شخصیت های خیالی کافی هستند گویی که به او عشق،دوستی و مهربانی ی پاک و خالص را تقدیم کردند -گفته های ذهنی آشفته
امروز تولدمه و.... خب نمیتونم بگم عالی شروع شد و حتی الان داره عالی تموم نمیشه... ولی ۱۳ سالگی یکی از بهترین سالهای عمرم بود و الان امیدوارم ۱۴ سالگی هم همینطور باشه میخوام چیز های جدید یاد بگیرم و آدم های جدیدی ببینم میخوام زندگیم رو برای خودم جالب تر کنم و یکم بیشتر با مردم خو بگیرم الان داخل لحظات پایانی روز تولدمم و مجبورم برای فردا قرآن بخونم.... امیدوارم داخل این چند ساعت باقی مونده یکم خوش بگذره..... بدرود و تشکر از گذاشتن وقتتون👁️〰️👁️👋
و همه همیشه از خوبی های فصل تابستان گفتند... شاید چون آن احساس پوچی ای را که هر تابستان به سراغ من میآید احساس نکرده اند؟ یا آن بی کاری و بی حوصلگی ی تابستان را؟ شاید خانه ی آنها کمی کم تر از مال ما شلوغ است شاید هم برعکس من برای فرار از مدرسه دوست داشتند در تابستان غرق شوند اما... چه بر سر کسانی میآید که این سه ماه در خانه ماندن کنار خانواده... برایشان از جهنمی بدتر است... کسانی که فرار کردند از خانه به سوی مدرسه... -گفته های ذهنی آشفته
و شاید خودشیفتگی و بزرگ بینی او فقط برای پوشاندن زخم های روی قلبش بود... برای عدم اعتماد به نفسی که خانواده اش به او داده بودند شاید وقتی مادرش به او ناسزا میگفت و او را خودشیفته خطاب میکرد او واقعا آسیب میدید ولی همیشه میخندید او یک شرور بود ولی... شاید همه ی بدرفتاری ها خودشیفتگی ها و مغرور بودن های او فقط... دفاع از خود در برابر خودش بود...
من هرگز نتوانستم رنگ مورد علاقه و خاصی برای خود پیدا کنم.... دلم نمیخواست فقط به اسم چیزی را دوست داشته باشم دلم میخواست آن رنگ را با تمام وجود حس کنم و با آن همزادپنداری کنم.... من هرگز به آرامی آبی نبودم.... یا به پرشوری قرمز.... به الهام بخشی سبز... و یا به شادی ی زرد... و این شد که هرگز نفهمیدم....خودم را.... -گفته های ذهنی آشفته
((زندگی خودتو با دیگران مقایسه نکن. هیچ مقایسه ای بین خورشید و ماه وجود نداره. نوبت هرکدوم که برسه، میدرخشه...)) داشتم توی اینترنت میگشتم که اینو دیدم☝🏻 نمیخوام نفوذ بد بزنم ولی اشتباههههههههههههه همه به ماه میگن قشنگ مثلا:صورت او مثل ماه قشنگ است اما هیچوقت نمیان خورشید رو مثال بزنن حتی با اینکه ماه نور خودشو از خورشید میگیره...... چرا!؟
هرکس تایپ mbti خودشو بگه و بگه چرا بعضی وقت ها از خودش متنفر میشه تا بفهمیم مشکل از خودمونه یا اینکه کلا همه ی xxxx ها مثل ما هستن🥸🗿
تصور یا تخیل انسان فراتر از هر رمز و رازی است. -نیکولا تسلا فقط بعضیا میتونن این جمله رو با تمام وجود احساس کنند:)
واقعا تنبلم و حال درسخواندن ندارم واسه امتحان های دی هم برای هر درس حدود دو ساعت درس خوندم این هفته داشتن نمرات رو اعلام میکردن من تو بیشترشون نمره ی کامل گرفته بودم بعد وقتی بچه ها ی کلاسمون داشتن اعتراض میکردن و میگفتن ما ده یازده ساعت درس خوندیم من اون گوشه ساکت نشسته بودم و به معنای واقعی کلمه عذاب وجدان داشتمممممم😂😂