گفتاورد
feodosya 10 ماه پیش

ناگاه خود را باز یافتم گفتم آقا یا خانم گستاخی ام را ببخشید کم کم داشت خوابم میبرد که در زدید انقدر آرام انقدر آهسته که شک داشتم چیزی شنیدم یا نه آنجا بود که در را کامل باز کردم ظلمات بود و دیگر هیچ. شعر کلاغ_ادگار آلن پو

گفتاورد
feodosya 10 ماه پیش

من میفهمم و این بالاخره مرا خواهد کشت. ~فئودور داستایوفسکی~