گفتاورد
feodosya 7 ماه پیش

ناگاه خود را باز یافتم گفتم آقا یا خانم گستاخی ام را ببخشید کم کم داشت خوابم میبرد که در زدید انقدر آرام انقدر آهسته که شک داشتم چیزی شنیدم یا نه آنجا بود که در را کامل باز کردم ظلمات بود و دیگر هیچ. شعر کلاغ_ادگار آلن پو

گفتاورد
feodosya 7 ماه پیش

من میفهمم و این بالاخره مرا خواهد کشت. ~فئودور داستایوفسکی~