گاهی به این فکر میکنم که آیا واقعا میدانم چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنم؟ همیشه در روابط انسانی احساس بیگانگی میکنم.هر بار که کسی به من نزدیک میشود به خودم میگویم: شاید این فرد هم مثل دیگران خواهد بود. شاید در عمق قلبم هرگز نتوانستم به کسی اعتماد کنم.شاید روزی هر دوستیای در نهایت به شکست بیانجامد و من از این شکستها میترسم،در نهایت به هیچ کدام از این روابط نیازی ندارم زیرا درونم احساس ترس از رها شدن میکنم.هیچ کس هیچگاه نمیتواند مرا درک کند. این تنهایی یک انتخاب است،نه یک اجبار. -𝗗𝗮𝘇𝗮𝗶-
وقتی همه چیز به پایان برسد هیچ چیز جز خاطرات باقی نمیماند قدرتها،برنامهها،نقشه ها و...همه چیز به تدریج محو میشود. آنچه که میماند تنها اثراتی است که بر ذهن و روح مردم گذاشتهایم شاید من همیشه بخواهم که نقشی خاص ایفا کنم اما واقعیت این است که به هر حال هرکسی در نهایت تنها خودش را خواهد داشت هیچ چیزی در دنیای بیرونی نمیتواند آنچه را که در درون خودمان میخواهیم برایمان فراهم کند. -𝗝𝘂𝗻𝗼-
همه چیز در این دنیا در نهایت به انتخاب هایمان بر میگردد.هر کسی که فکر میکند سرنوشتش به طور کامل از قبل تعیین شده است تنها خود را فریب میدهد. ما هر لحظه انتخاب میکنیم که چه کسی باشیم و چگونه عمل کنیم انتخابهای ما حتی کوچکترین جزئیات زندگیمان را میسازند و همین جزئیات در نهایت دنیای ما را شکل میدهند. -𝗢𝗴𝗮𝗶 𝗠𝗼𝗿𝗶-
"من همیشه در جستجوی خود بودهام. اما نمیتوانم بگویم که چه چیزی باعث میشود من خودم را پیدا کنم. در این دنیای بیرحم و پر از تضاد، من تنها یک چیزی را میفهمم: هیچ چیزی برای من واقعی نیست. من نمیتوانم به خودم اعتماد کنم، چون همیشه با سوالاتی در مورد خودم روبهرو هستم. آیا من همان کسی هستم که به دیگران نشان میدهم؟ آیا من برای دیگران تنها یک ابزار برای رسیدن به اهدافم هستم؟ یا این که در درون من حقیقتی پنهان است که هنوز کشف نکردهام؟" -𝗔𝗸𝘂𝘁𝗮𝗴𝗮𝘄𝗮-
"من بارها در تاریکی گم شدم، فکر کردم هیچ امیدی نیست. اما یاد گرفتم که حتی در تاریکترین لحظات، نور کوچکی وجود دارد که باید برای پیدا کردنش تلاش کرد. این نور همیشه واضح نیست، اما وقتی آن را پیدا کنی، میفهمی که ارزش تمام سختیها را داشته است." -𝗔𝘁𝘀𝘂𝘀𝗵𝗶-
"آینده همیشه نامشخص است. حتی بهترین برنامهها ممکن است در لحظه آخر به هم بریزند. اما چیزی که من میدانم این است که من همیشه یک قدم جلوتر از دیگران خواهم بود. میتوانی دنیا را پیشبینی کنی، میتوانی آینده را برای خود بسازی، اما در نهایت، همیشه چیزی وجود دارد که فراتر از کنترل توست. این که چطور با این شرایط روبرو میشوی، تفاوت واقعی را ایجاد میکند." -𝗦𝗶𝗴𝗺𝗮-
"اعتماد مثل یک سلاح است. اگر به کسی بدهی که ارزش آن را ندارد، ممکن است روزی آن را علیه تو استفاده کند. وفاداری من گرانبهاست، اما رایگان نیست. اگر کسی بخواهد آن را به دست بیاورد، باید نشان دهد که لایق آن است. و اگر کسی بخواهد از آن سوءاستفاده کند، مطمئن باش که هیچچیز جز پشیمانی نصیبش نخواهد شد." -𝗖𝗵𝘂𝘆𝗮-
"اگر انسانی را به طور کامل از ارزشهایش جدا کنی، دیگر چیزی از او باقی نمیماند. حتی اگر قدرت زیادی داشته باشی، اگر انسانیت خود را از دست بدهی، دیگر هیچ چیزی برای از دست دادن نخواهی داشت. ارزشهای واقعی از درون انسانها نشأت میگیرند و باید آنها را حفظ کرد." -𝗙𝘂𝗸𝘂𝘇𝗮𝘄𝗮-
"همه ما در درونمان تاریکی داریم، اما برخی از ما جرأت رو به رو شدن با آن را نداریم. من نمیترسم از آنچه که در درونم هست، چون من خودم آن را ساختهام. دیگران میتوانند مرا قضاوت کنند، اما آنچه که مهم است، این است که من به آنچه که میخواهم تبدیل میشوم و هیچ چیزی نمیتواند مرا متوقف کند." -𝗡𝗶𝗸𝗼𝗹𝗮𝗶-
"سرنوشت چیزی است که نمیتوان از آن فرار کرد. ما به نوعی محکوم به انجام، آنچه که قرار است بشویم. اما حتی در دل این سرنوشت تلاش برای تغییر و مقاومت تنها چیزی است که میتواند احساس ارزش و معنا بدهد. این مبارزه است که به زندگی معنا میدهد." -𝗙𝘆𝗼𝗱𝗼𝗿-
برای عادی بودن هیچ استانداردی در کار نیست عادی بودن ذهنی است، روی این سیاره هفت میلیارد نوع عادی بودن وجود دارد. -دلایلی برای زنده ماندن، مث هیگ
توی این دنیا یه چیزی به تو تعلق داره، یه چیزی که مغزتو ساکت میکنه و زمانو برات نگه میداره یه چیزی که همه صداها رو خاموش میکنه و همه نورهارو روشن! امیدوارم در زندگی که پیش رو داری دنبالش بگردی و پیداش کنی.
لزومی نداره حتما کارای عجیب و پر هزینه کنی تا یه نفر رو سوپرایز کنی، همین که حس کنه برای خوشحال کردنش وقت میذاری خیلی کافیه و حس خوبی بهش میده!
دید کسی به او عشق نورزید، دستش را نگرفت، صدایش نکرد، آن زمان بود که دیوانهی درونش او را در آغوش خود کشید و آن دیوانه «هنر» بود.
یکی از غمانگیزه ترین جملهها بی شک جملهایه که "هاروکی موراکامی" تو رمانش "کافکا درکرانه" نوشته و اون اینه: باید بپذیری که برخی افراد برای همیشه در قلبت جا خواهند داشت بدون اینکه جایی در زندگیت داشته باشند.
یه اصطلاح قشنگ انگلیسی هست که میگه: "I love you to the moon and back" اینو وقتی بکار میبرن که کسیو خیلی خیلی دوست داشته باشی،یعنی: "به اندازه ی اینکه برم تا ماه و برگردم دوستت دارم" به زیبایی همون جمله ی "اندازه یه دنیا دوست دارم" قشنگه...
𝘐'𝘷𝘦 𝘣𝘦𝘦𝘯 𝘢𝘸𝘢𝘬𝘦 𝘧𝘰𝘳 𝘥𝘢𝘺𝘴- 𝘚𝘰 𝘸𝘦 𝘰𝘶𝘵 𝘭𝘪𝘷𝘪𝘯𝘨 𝘭𝘪𝘧𝘦 𝘪𝘯 𝘵𝘩𝘦 𝘯𝘪𝘨𝘩𝘵 𝘗𝘳𝘢𝘺 𝘵𝘰 𝘨𝘰𝘥, 𝘮𝘢𝘯 𝘐 𝘩𝘰𝘱𝘦 𝘐 𝘥𝘰𝘯'𝘵 𝘥𝘪𝘦 𝘐'𝘷𝘦 𝘣𝘦𝘦𝘯 𝘢𝘸𝘢𝘬𝘦 𝘧𝘰𝘳 𝘥𝘢𝘺𝘴 𝘚𝘰 𝘸𝘦 𝘰𝘶𝘵 𝘭𝘪𝘷𝘪𝘯𝘨 𝘭𝘪𝘧𝘦 𝘪𝘯 𝘵𝘩𝘦 𝘯𝘪𝘨𝘩𝘵 𝘗𝘳𝘢𝘺 𝘵𝘰 𝘨𝘰𝘥, 𝘮𝘢𝘯 𝘐 𝘩𝘰𝘱𝘦 𝘐 𝘥𝘰𝘯'𝘵 𝘥𝘪𝘦 𝘪𝘯 𝘵𝘩𝘦 -𝘯𝘪𝘨𝘩𝘵
آبی(𝘣𝘭𝘶𝘦) "شخصیه که زمانی وارد زندگیت میشه که بیشتر از همه به اون احتیاج داری و به سادگی زوایای زندگی تو را تغییر میده.اون شخصیه که میتونی هر زمانی روی اون حساب باز کنی و مطمئنی که کنارت میمونه تا به حرفهات گوش بده، شخصیه که تو را به خود واقعیت نزدیک میکنه و زندگیت بدون اون دیگه مثل سابق نخواهد شد." -امیدوارم همتون این آدم آبی زندگیتون رو پیدا کنید :)
کاش میشد فکر کردن به گذشته،مرور خاطرات خوب یا بد،فکر کردن زیاد به آینده کلا تو زندگی وجود نداشت. علاوه بر اینکه حالتو بد میکنه،کلی زمان هم بخاطر هیچی از دست میدی،از زمان حال استفاده درستی نمیکنی و همینطوری زندگیت از دست میره و ذهنت مدت ها درگیر میشه.