گفتاورد
عکس

من قلبم را به تو دادم ، احساساتم را به تو دادم ، اما تو آنها را مانند کاغذ مچاله شده ای که دیگر قابل استفاده نبود دور انداختی و مرا به چاهی عمیق هل دادی ، چاهی که در آن تمام احساساتی که به تو داده بودم را آنجا دیدم ، آن چاه جای آشنایی بود زیرا تمام خاطرات ما و تمام احساساتی که حس کرده بودم در آنجا بود ، اما من در آن چاه احساس راحتی نمیکردم ، آن احساسی که وقتی پیش تو بودم را نداشتم .

گفتاورد
عکس

حتی اگر به هنگام در آغوش کشیدنت چاقوی زهرآگینت را در قلبم فرو کنی به بغل کردنت ادامه میدهم ، چه جایی بهتر از آغوش تو برای م.رگ ؟

گفتاورد
عکس

او همچون رزهای مشکی زیباست و همچون اقیانوس آرامش بخش روح و جان من است . صدای او ، لبخند او ، موهای او ، چشمان او و هر چیزی که در مورد او باشد را بی چون و چرا میپرستم . او مانند زیباترین رویایی است که دیده ام ، اشکانم برای او و لبخندم نیز برای اوست .