گفتاورد
عکس

امید های کشته شده ، بغض های خورده شده ، سنگینی ساده ترین حرف های گفته شده . روز شکوفایی شوق و زیبایی گل های رنگین‌کمانی ، روز مرگ تمام شور و اشتیاق من بود . من اشک نریختم ، حرفی نزدم ، نفس نکشیدم و دیگر هیچ زیبایی ندیدم ، فقط و فقط در افکارم غرق شدم . خسته ام از تمام ناگفته های قلبم ، از تمام فریاد های ذهنم ، از تمام اشک های خونینی که نریختند. کاش لحظه ای هم به من و احساسات فکر میکردی ... پایان.

گفتاورد
عکس

درسته ، چشم ها دروغ نمیگن ، به خاطر همین است که میترسم به چشمانت نگاه کنم . میترسم نگاه کنم و چشمانی بی حس ببینم . میترسم چشمانی را که میپرستم ، دیگر مانند قبل همانطور عاشقانه مرا نگاه نکنند. چشمانی را ببینم که دیگر برقی ندارند و با سردی خود طوفانی عظیم به وجود آورده اند . گاهی فکر میکنم ، اگر واقعا مرا دوست داشتی ، اگر مرا بدون هیچ قید و شرطی میپرستیدی ، این افکار مسموم و ترسناک به سراغم می آمدند ؟؟

گفتاورد
عکس

یک بار دیگر لبخندم میزنم و از پنجره به بیرون نگاه میکنم . خاطراتی را مرور میکنم که دیگر تکرار نمیشوند . به جای خالی ات خیره میشم و در خیالاتم احساس میکنم تو دوباره پیشم هستی و دستانم را در دستانت می فشاری ، موهایم را نوازش میکنی و پیشانیم را لحظه ای میبوسی . هر بار که به این خاطرات را مرور میکنم ، اشک از چشمانم سرازیر میشود و همینطور که اشک میریزم دوباره لبخند میزنم و از پنجره به بیرون نگاه میکنم .

گفتاورد
عکس

روزی می آید که من در میان همان لاله های مشکی رنگ چشمانم رو میبندم و در سیاهیشان غرق میشوم ، غرق میشوم و بی توجه به گذر زمان در همانجا چاقویم را به بالا میبرم و در سینه ام فرو میبرم و در همانجا به خواب ابدی فرو میروم و بعد از مدتی جز فراموشی کسی مرا به خاطر نخواهد آورد و این غروب زیباییست که من آرزویش را دارم .

گفتاورد
عکس

من قلبم را به تو دادم ، احساساتم را به تو دادم ، اما تو آنها را مانند کاغذ مچاله شده ای که دیگر قابل استفاده نبود دور انداختی و مرا به چاهی عمیق هل دادی ، چاهی که در آن تمام احساساتی که به تو داده بودم را آنجا دیدم ، آن چاه جای آشنایی بود زیرا تمام خاطرات ما و تمام احساساتی که حس کرده بودم در آنجا بود ، اما من در آن چاه احساس راحتی نمیکردم ، آن احساسی که وقتی پیش تو بودم را نداشتم .

گفتاورد
عکس

حتی اگر به هنگام در آغوش کشیدنت چاقوی زهرآگینت را در قلبم فرو کنی به بغل کردنت ادامه میدهم ، چه جایی بهتر از آغوش تو برای م.رگ ؟

گفتاورد
عکس

او همچون رزهای مشکی زیباست و همچون اقیانوس آرامش بخش روح و جان من است . صدای او ، لبخند او ، موهای او ، چشمان او و هر چیزی که در مورد او باشد را بی چون و چرا میپرستم . او مانند زیباترین رویایی است که دیده ام ، اشکانم برای او و لبخندم نیز برای اوست .