وقتی میبینم یک ماهه دارم داداشمو(آمازونی فرارکرده از جنگل بعد از پشت سر گذاشتن درگیری با گوریل ها و ببر ها) تو خونه تنها نگه میدارم .
چرا فکر میکنید هرچقدر کم محل بزارید من بیشتر میوفتم دنبالتون؟ شخصی برای آدم عزیز میشه که خودشو تو قلب پررنگ کنه.
مگر میشود نیمی از جانت را به چشم ببینی ولی چشمان سیاه و کهکشانیاش، موهایی که به شب طعنه میزنند و خودت دلیل امواج پریشانش هستی، گناه کوچک مخفیانه ات را نشناسی؟
احساسات پریشان و قلبی گریان .. زندگی در گرداب دردها محاصره شده بود .. در گردابی از دردهایی که نامی نداشت ، درکی نداشت .. تا زمانی که احساس میشد .. تنها باید حس میشد تا درک میشد.. چه تلخ بود .. اشک های پرغروری که در تاریکی ریخته میشد ..!