گفتاورد
دوباره میشینم یه گوشه پای نگات :) تو می خندی و سر می خورم رو حلال چشات ... تو صدا می زنی و غرق می شم توی صدات ... تو می خوابی و بیدار می شی. اما من می میرم و زنده می شم برای تک تک نفسات ...
نشد اینبار هم طلوع خورشید را باهم تماشا کنیم . عزیزکم ! مثل اینکه باز باید تنهایی نگاهش کنی ...
بودن با کسی که دوستش نداری و نبودن با کسی که دوستش داری هر دو رنج است ! پس اگر هم فکر خود را نیافتی مثل خدا تنها باش ...