گفتاورد
عکس

بگذار فقط اینبار پناهنده ی دنیای ویرانت شوم ...

گفتاورد
عکس

در برزخ چشمانش معلق مانده بود ...

گفتاورد
عکس

دوباره میشینم یه گوشه پای نگات :) تو می خندی و سر می خورم رو حلال چشات ... تو صدا می زنی و غرق می شم توی صدات ... تو می خوابی و بیدار می شی. اما من می میرم و زنده می شم برای تک تک نفسات ...

گفتاورد
عکس

دیر شد ... دگر دیر است برای بیشتر ماندن در پناهگاه امن دستانت ...

گفتاورد
عکس

می شود دستانم را ول نکنی؟ حتی اگه دیگه روح زندگی در میان انها دمیده نشود؟

گفتاورد
عکس

نشد اینبار هم طلوع خورشید را باهم تماشا کنیم . عزیزکم ! مثل اینکه باز باید تنهایی نگاهش کنی ...

گفتاورد
عکس

بودن با کسی که دوستش نداری و نبودن با کسی که دوستش داری هر دو رنج است ! پس اگر هم فکر خود را نیافتی مثل خدا تنها باش ...