
باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم وزجان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم "رهی معیری"

باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم وزجان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم "رهی معیری"

اگه روز بدی داشتی شاید لازمه اینو بشنوی... چون عهده نمیشود کسی فردا را حالی خوش دار این دل پر سودا را می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه بسیار بتابد و نیابد ما را :))✨ " خیام "

صادق هدایت واقعا قشنگ گفت دنیا دمدمی است، دو روز دیگر ماها خاک میشویم، چرا سر حرفهای پوچ وقتمان را تلف کنیم، چیزی که میماند همان خوشیست، وقت را باید غنیمت شمرد، باقیاش پوچ است و بعد افسوس دارد :)

گشت گرداگرد مهر تابناک، ايران زمين روز نو آمد و شد شادی برون زندر كمين ای تو يزدان، ای تو گرداننده ی مهر و سپهر برترينش كن اين گاه و اين زمين پاینده باد ایرانی، شاد باد نوروز👑🦁☀️
آدامس هیچوقت غر نمیزنه و تو فاز غم نمیره... همیشه خوشحال و شاد و پر انرژیه... هیچ مشکلی تو زندگیش نداره... مگه نه؟
ولی خودمونیم... حالا که دقت میکنم... اون ناراحتی که تو وجودمه و فکر میکنم دلیلی نداره ... یه دلایلی داره... منظورم اینه که... کی جز خودم میدونه چی بهم گذشته؟
کشف کردم وقتی میبافم به چیزی جز بافتن فکر نمیکنم. و حالا منم و یه اتاق پر از کاموا و عروسکهایی که با عشق تمام بافتم و واسشون تعریف کردم چه اتفاقی افتاده.

این تویی ببین چه خوشگلی:))) ولی متاسفانه نمیتونی از زاویه درست خودتو ببینی. واقعا که

داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است... رهی معیری

وقتی ازم میپرسن چرا رنگ آبیو انقدر دوست داری؟ : آب آبی است آسمان آبی است موج دریای بیكران آبی است آبی آرامش است، خوشحالی است بال بال پرندگان آبی است در زمستان سرد و بارش برف رنگ احساس این و آن آبی است خنده آبی است، دوستی آبی است دل پر مهر مهربان آبی است غم، سیاه است و سرد و طولانی غم كوتاه كودكان آبی است شعر، یعنی خیال آبی رنگ پیچ و خمهای داستان آبی است آخرین حرف آبیام این است: "بهترین رنگ این جهان آبی است" مصطفی رحمان دوست

دوباره میسازمت وطن! اگرچه با خشت جان خویش ستون به سقف تو میزنم اگرچه با استخوان خویش سیمین بهبهانی

هر بلائی کز تو آید نعمتی است هر که را رنجی دهی آن راحتی است زان به تاریکی گذاری بنده را تا ببیند آن رخ تابنده را پروین اعتصامی

بر خیر و مخور غم جهان گذران خوش باشو دمی به شادمانی گذران در طبع جهان اگر وفایی بودی نوبت به تو خود نیامدی از دگران خیام

چون نیست ز هر چه هست جز باد به دست چون هست به هرچه هست نقصان و شکست انگار که هرچه هست در عالم نیست پندار که هرچه نیست در عالم هست

یک قطره آب بود و با دریا شد یک ذره خاک و با زمین یکتا شد آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟ آمد مگسی پدید و ناپیدا شد خیام

گفتم : غم تودارم... چیزی نگفت وبگذشت حافظ خوشابه حالت یارم گذشت و یارت گفتا غمت سرآید